اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طبا

نویسه گردانی: ṬBA
طبا. [ طُ ] (اِخ ) دیهی است از دیه های یمن . (معجم البلدان ). و منسوب بدان طبائی است . (سمعانی ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۴ ثانیه
طبا. [ طَ ] (ع اِ) نوشادر. (فهرست مخزن الادویه ).
طبع. [ طَ ] (ع اِ) سرشت که مردم بر آن آفریده شده . ج ، طباع . (منتهی الارب ). خوی . (دستور اللغة ادیب نطنزی ). طبیعت . (مهذب الاسماء). آخشیج ....
طبع. [ طَ ] (ع مص ) مهر کردن بر نامه و جز آن . (منتهی الارب ). مهر کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 67). || نقش کردن . (منتهی الارب ) (آنندر...
طبع. [ طِ ] (ع اِ) جای پست فروخوردن آب . || پری . چنانکه کیل و مشک و جوی و نهر. || زنگ . ریمناکی . ج ، اطباع . || ریمناکی سخت از زنگ ....
طبع. [ طِ ] (اِخ ) نام جوئی است و در شعر لبید آمده است . (معجم البلدان چ مصر ج 6 ص 28).
طبع. [ طَ ب َ ] (ع اِ) گناه . جناح . ذنب . بزه . || عیب . آک . آهو. هر قبیحه ای که باشد. نقیصه . || زنگ . (منتهی الارب ). چرک . ریم . زنگار. (...
طبع. [ طَ ب َ ] (ع مص ) زنگ گرفتن شمشیر و جز آن . (منتهی الارب ). زنگار گرفتن . شوخگن شدن . (تاج المصادر). || ریمناک شدن مرد. (منتهی الارب ...
طبع. [ طَ ب ِ ] (ع ص ) هو طبعٌ طمعٌ؛ او زشتخوی ناکس طبیعت ریمناک است که شرم ندارد از زشتی وناکسی . (منتهی الارب ). دون همت . (منتخب اللغات )...
تبا. [ ت ِ ] (اِخ ) تب ، از بلاد قدیم یونان . رجوع به تب شود.
طبع (طبیعت، سرشت، ذات، خو): حافظ: گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت می گیرد جهان بر مردمان سخت کوش عیب دل کردم که وحشی طبع و هرجایی مباش. همتای...
« قبلی صفحه ۱ از ۹ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.