اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طرز

نویسه گردانی: ṬRZ
طرز. [ طَ ] (معرب ، اِ) هیئت و شکل چیزی . (منتهی الارب ). جوالیقی آرد: فارسی معرب است . عرب میگوید طرز فلان طرز نیکی است ؛ یعنی زی و هیئت او. و این کلمه در جید هر چیز بکار برده شده است . رؤبة گوید: فاخترت من جید کل شی ٔ. (المعرب جوالیقی ص 224). || خوب از هر چیزی . || طور و طریقه . (آنندراج ). قاعده . روش . (برهان ). مؤلف آنندراج آرد: وبا لفظ نمودن و ریختن و آموختن مستعمل :
چشمت به فسون بسته غزالان ختن را
آموخته نطق نگهت طرز سخن را.

کلیم (از آنندراج ).


شیوه . طریقه ای در عمل . طراز. نمط. اسلوب .طریق . سان . گونه . گون . لون . ترتیب : البته هیچ سوی من [ احمدبن ابی دواد ] ننگریست [ افشین ]، فراایستادم ، و از طرزی دیگر سخن پیوستم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 171). سلوک کن بر طبق ستوده تر اطوار خود، و راه نماینده تر اخلاق خود...، و کریمتر طرزهای خود، در رعایت آنچه ما آن را در نظر تو زینت داده ایم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 313). ازآن ِ این خداوند از آن طرز است ، سود نخواهد داشت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 630). ج ، طرز، طروز، اطراز. || قلاب دوزی . (دزی ج 2 ص 35). || در رشته کشیدن مروارید. (دزی ج 2 ص 35). || خانه ٔ بدرازا. ازهری گوید: معرب از فارسی ترز. خانه ٔ تابستانی . و نیز رجوع به طزر و فرهنگ شعوری ج 2 ص 163 و 167 شود. || در اصطلاح بلغا مقصدی را گویند از مقاصد نظم که به صفتی ازاوصاف نظم مخصوص گردانیده باشند، و این را طریق نیزگویند و جمله ٔ طرزها نُه طرز باشند: اول طرز حکیمانه ، و آن طرز حکیم سنائی است ، مشکل و مشتمل بر مواعظ و تشبیه و امثال و معرفت سلوک و متعلقات آن و کلام اوجامع است و خوب . دوم طبعانه ، و آن طرز خاقانی است ، و تعریف آن غلو در مشکلات نظم است ، چنانچه اغلاقات و اغراقات و تشبیهات بدیع و تحمیلات لطیف و کنایات و تصویرات غریب و عبارات لائقه . سوم فاضلانه ، و آن طرز انوری است . و این طرز مشتمل است بر الفاظ معتبر به استغراق و بلاغت و ابداع علوی است معتبر. چهارم مترسلانه ، وآن طرز ظهیر فاریابی است و عبارت است از تصرفات در ایهام ذوالمعنیین و تشبیهات نو و اغراقات بلیغ. پنجم محققانه ، و آن طرز عبدالواسع جبلی است . و تعریف آن ملایمت و جزالت است در ایراد مطابقات و مشابهات و تقسیمات و تفسیرات و تفصیل الفاظ و سیاقت . ششم ندیمانه ،و آن طرز فردوسی و نظامی است ، مشتمل بر بیان قصص و حکایات و تواریخ و فصاحت معانی بدیع و تشبیهات عجیب .هفتم عاشقانه ، و آن طرز سعدی است و آن حاوی ملایمت وذوق است . هشتم خسروانه ، و آن طرز حضرت امیرخسرو دهلوی است و آن جامع جمیع لطائف نظم و محتوی تمام کمالات سخن است . نهم باحفصانه ، و آن کلامی است مشتمل بر الفاظی که آنها را در استعمال مهجور داشته اند و گفته اندکه اگر زبان پخته ٔ فارسی را از الفاظ عربی چاشنی دهند، اگر گوارا بود مترسلانه خوانند و اگر ناگوار آید باحفصانه خوانند. و حضرت امیرخسرو دهلوی فرموده که دانش پنج است ، و آن چون پنج گنج حکیمانه و فاضلانه و عاشق خوش طبعانه و شاعرانه یک ثمره اند. و محققانه و مدققانه را شاعرانه گفته اند. و ندیمانه ٔ خوب طبعانه را نام نهاده اند. کذا فی جامعالصنایع. (کشاف اصطلاحات الفنون ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
طرز. [ طَ رَ ] (ع مص ) صورت گرفتن سپس ثِخانت وسطبری . || نیکخوی گردیدن سپس زشتخوئی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خوش خلق شدن . || لباس پ...
طرز. [ طَ ] (اِخ ) دهی از بخش راور شهرستان کرمان ، در 38هزارگزی شمال باختری راور، کنار راه فرعی کوهبنان به راور. کوهستانی سردسیر با 250 تن ...
ترز. [ ت َ ] (ع مص ) تارز ۞ گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سخت و صلب گردیدن . (ناظم الاطباء). خشک و سخت و صلب گردیدن چیزی . (از المنجد)...
ترز. [ ت َ رَ ] (ع مص ) گرسنگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بر زمین افکندن . (منتهی الارب ). || خوردن گوسپند گیاه تر و منقطع گردیدن ...
ترز. [ ت ِ رِ ] (اِخ ) نام زنی از شاهزادگان اسپانیایی و دختر آلفونس ششم که سفیه و حیله گر بود. وی پس از جنگ و جدال با هانری و آلفونس هشت...
ترز. [ ت ِ رِ ] (اِخ ) ۞ دآویلا (سَنْت ...) (1515 - 1582 م .). زنی عارف و اصلاح کننده ٔ وضع کارمل فلسطین که در ویلای اسپانیا متولد شد. وی بسال...
ترز. [ ت ِ رِ ] (اِخ ) ۞ (1873 - 1897م .) وی از زنان مذهبی دین مسیح در لیزیو ۞ بود و بسال 1925 م . در شمار مقدسان درآمد. ذکران وی سوم اک...
[ ت ُر ] به ضم ت و سکون ر منحصر به فرد، جالب، معادل واژه ی خفن خوب، خوشمزه، مطابق میل احتمال می رود این واژه در اصل پهلوی «ترذ» بوده باشد، ...
ماری ترز. [ ت ِ رِ ] (اِخ ) ۞ (1717 - 1780م .) او در وین متولد شد و به سال 1741 ملکه ٔ هنگری و در سال 1743 ملکه ٔ بوهم گردید. دختر امپراتور شا...
ماری ترز دوتریش . [ ت ِ رِ دُ ] (اِخ ) ۞ (1638 - 1683م .) دختر فیلیپ چهارم پادشاه اسپانی بود و در مادرید متولد شد و پس از ازدواج با لوئی چهار...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.