طشتخوان
نویسه گردانی:
ṬŠTḴWAN
طشتخوان . [ طَ خوا / خا ] (اِ مرکب ) تشتخوان . دیسق . (دهار). فاثور. (ربنجنی ): دیسق ؛ خوان نقره یا معرب طشتخوان است . (منتهی الارب ). سینی . مجموعه . رجوع به تشتخوان شود.
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
تشتخوان . [ ت َ ] (اِ مرکب ) خانی را گویند که به جهت نان و طعام گذارند. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سینی . مجموعه ٔ میز طعام ازرخام و...
تشت خان . [ ت َ ] (اِ مرکب ) بمعنی خانی که بر آن طعام و نان نهند. (انجمن آرا) (منتهی الارب ).