اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طن ء

نویسه گردانی: ṬN ʼ
طن ء. [ طِن ْءْ ] (ع اِ) ۞ باقی جان . گویند: ترکته بطنئه ؛ ای بقیة روحه (یهمز و لا اصله الهمز). || جای باش . (منتهی الارب ). منزل . (منتخب اللغات ). منزلها. (مهذب الاسماء). || گستردنی . (منتهی الارب ). بساط. (منتخب اللغات ). || خواهش نفس . || زمین سپید. (منتهی الارب ). زمین روشن و سفید. (منتخب اللغات ). || مرغزار. (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || پشته ٔ بلند که آب بر آن نرود. || بیماری . || آب مانده ٔ در حوض . (منتهی الارب ). بقیه ٔ آب در حوض . (منتخب اللغات ). || آنچه جهت شکار شیر و دده سازند مانند زیبه که مغاکی است . || خاکستر آتش فشانده . || نافرمانی . || فجور. || جای خشک کردن خرما از سنگ ساخته . || همت و قصد. (منتهی الارب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
تن سالار. [ ت َ ] (اِ مرکب ) جسم کلی و تنبد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تن و سالار شود.
تن دادن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) پذیرفتن و قبول کردن و رضا دادن . (ناظم الاطباء). تن دادن چیزی را و به چیزی و در چیزی و تن نهادن بر چیزی ؛ ...
بزرگ تن . [ ب ُ زُت َ ] (ص مرکب ) جسیم . سمین . عظیم الجثه . (ناظم الاطباء): اضخم ؛ بزرگ تن از هر چیزی . (یادداشت بخط دهخدا).
افعی تن . [ اَ ت َ ] (ص مرکب ) آنکه تن او چون افعی باشد : نای افعی تن و از بس دهنش بوسه زدن با تن افعی جان بشر آمیخته اند.خاقانی .
تن آسایش . [ ت َ ی ِ ] (اِ مرکب ) راحت . استراحت . آسایش تن . آسودگی تن . تن آسائی : که تمکین اورنگ شاهی ازوست تن آسایش مرغ و ماهی ازوست . ح...
تنان تن . [ ت َ ت َ ] (اِ) جسم کل که جرم فلک نهم باشد و آن را تنائید و تنبد و تنتن و تن سالار گویند. از فرهنگ دساتیر نقل شد. (انجمن آرا) (آ...
پیچان تن . [ ت َ ] (ص مرکب ) خماننده تن . خماننده اندام : چرخ ، پیچان تن چو مار جان ستان وآنگه قضاکژدمی از پشت مار جان ستان انگیخته .خاقانی .
ضامن تن . [ م ِ ن ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کفیل . که ضامن شود. که مدیون یا گناهکار را بوقت حاجت بقاضی تحویل کند.
غرقه تن . [ غ َ ق َ / ق ِ ت َ ] (ص مرکب ) آنکه تنش غریق باشد. غریق : نی نی چو من جهانی سیراب فیض اوست سیراب چه که غرقه تن از فرغر سخاش ....
کاسه تن .[ س َ / س ِ ت َ ] (ص مرکب ) کنایه از کسی است که از جمیع حیثیات و قابلیتها بی بهره باشد. || کنایه از مرده و میت آدمی هم هست . (ب...
« قبلی ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ صفحه ۹ از ۱۵ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.