طوال
نویسه گردانی:
ṬWʼL
طوال . [ طَ ] (ع اِ) غایت زمانه . گویند: لااتیک طوال الدهر (و یضم ) و یقال طال طوالک و طیالک (بالکسر) ایضاً؛ ای عمرک او مکثک او غیبتک . (منتهی الارب ). عمر. || درنگ . (منتخب اللغات ).
- طوال الدار ؛ صحن دراز. (منتهی الارب ).
- طوال الدهر ؛ هرگز. هیچوقت .
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۶ ثانیه
طوال . [ طُ ] (ع ص ) ۞ دراز. (منتهی الارب ).- طوال الدهر . رجوع به طَوال الدهر ذیل طَوال شود.
طوال . [ طِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ طویل . (منتهی الارب ). رجوع به طویل شود.- سبع طوال ؛ هفت سوره ٔ درازتر قرآن از اول و آن بقره و آل عمران و نسا...
طوال . [ طَوْ وا ] (ع ص ) نیک دراز. (منتهی الارب ). سخت دراز. بسیار دراز. (منتخب اللغات ).
سبع طوال . [ س َ ع ِ طِ ] (اِخ ) مراد از سبعه ٔ معلقات است . (غیاث ) (آنندراج ) : گویمت گر کنی ز من توسؤال این نکوتر بسی ز سبع طوال ۞ .|| هف...
توعل . [ ت َ وَع ْ ع ُ ] (ع مص ) برآمدن بر کوه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).