طوء
نویسه گردانی:
ṬWʼ
طوء. [ طَوْءْ ] (ع مص ) رفتن . || دور رفتن . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
میان تو. (اِخ ) دهی است از دهستان طاغنکوه بخش فدیشه شهرستان نیشابور، واقع در 30هزارگزی شمال فدیشه با 103 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ای...
اسبل تو. [ اُ ب ُ ت َ / تُو ] (اِ مرکب ) ۞ (از: اسبل ، مصحف سپرز + تو، صورتی از تب ) خون میز سپرزی . زهره تو. بیماری اسب و گوسفند و بز و شتر.
شبره تو. [ ش َ ب َ ؟ ] (اِخ ) ده از دهستان خسروآباد شهرستان بیجار. دارای 390 تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و لبنیات است . (از فر...
بیلیک تو. (اِخ ) اولین خان از خانان مغولستان از نسل چنگیز (771 - 780 هَ . ق .). رجوع به طبقات سلاطین لین پول ترجمه ٔ اقبال شود.
خامه تو. [ م َ / م ِ ] (اِ) خامه ای که بروی شیر خام بندد. خامه ٔ شیر. (یادداشت بخط مؤلف ).
گاوآهن تو. [ هََ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سارال بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج ، واقع در 32000گزی جنوب باختری دیواندره و 12000گزی جنوب نعل...
پین آن تو. [ ت ُ ] (اِخ ) ۞ بزرگترین ایالت شبه جزیره ٔ کره واقع در ساحل شمال شرقی چین و در جهت شمال غربی قطعه ٔ نامبرده از طرف شمال به ...
دره تی تو. [ دَرْ رَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان کوهستان بخش راور شهرستان کرمان . واقع در 58هزارگزی شمال باختری راور و 5هزارگزی شمال ر...
کانالت تو. [ ل ِت ْ ت ُ ] (اِخ ) ۞ نقاش ایتالیایی که در ونیز بدنیا آمد. وی مؤلف کتاب مناط ونیز است (1768-1697).
تاماری تو. (اِخ ) برادر «خوم بان ایگاش » پادشاه عیلام بود و بر اثراغتشاش های داخلی عیلام که آسوریها آن را دامن میزدندتاماری تو برادر خود را ک...