اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طود

نویسه گردانی: ṬWD
طود. [ طَ ] (اِخ ) شهرکی به صعید اعلی ، فرازِ قوص و فرودِ اسوان دارای مناظر و بستانها، آن را امیر درباس الکردی معروف به احول ، به روزگار الملک الناصر صلاح الدین یوسف بن ایوب بساخته است . (معجم البلدان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
طود. [ طَ ] (ع اِ) کوه . (منتهی الارب ). کوه بزرگ . (منتهی الارب ) (دهار) (منتخب اللغات ) (مهذب الاسماء). کوه کلان . (غیاث ). ج ، اطواد، طودة :...
طود.[ طَ ] (ع مص ) پاییدن . قرار گرفتن . (منتهی الارب ).
طود. [ طَ ] (اِخ ) نام کوهی که مشرف است بر عرفه بجانب صنعاء کشیده شود و بسبب بلندی بدان سراة نیز نام دهند و سراة هر چیز پشت آن چیز باشد....
بنت طود. [ ب ِ ت ُ طَ ] (ع اِ مرکب ) کمان . (از المرصع).
تود. (اِ) توت باشد و آن میوه ایست معروف که خورند. (برهان ) (آنندراج ). توت . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) (یادداشت بخطمرحوم دهخدا). فرصاد...
توؤد. [ ت َ وَءْ ءُ ] (ع مص ) آهسته رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تمهّل و ترزّن در کار و رفتار و تأنی و تثبت در آن .(از ا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.