طیار
نویسه گردانی:
ṬYAR
طیار. [ طَی ْ یا ] (اِخ ) لقب جعفربن ابیطالب بن عبدالمطلب عم ّ حضرت پیغمبر صلواة اﷲ و سلامه علیه ، و علت این لقب آن است که چون در غزوه ٔ موته هر دو دست مبارک وی را کُفار قطع کردند و وی درفش لشکر اسلام را همچنان با دو بازوی خویش برافراشته داشت پیغمبر اکرم فرمود: لقد ابدله اﷲ بیدیه جناحان یطیر بهما فی الجنة فسمی الطیار. (سمعانی ). وی را ذوالجناحین نیز خوانده اند. رجوع به جعفربن ابیطالب شود.
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
تیار. (اِخ ) دهی از دهستان چلاو است که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 505 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
تیار:
آماده, مهیا, ساخته, مالش, لولهساختنتریاک
سید:
سرور, بزرگ, مهتر, آقا, سیائدجمع
( صفت ) 1 - سرور مهتر بزرگ آقا 2 - پیامبر اسلام ص . 3 - آن ک...
تیار کردن . [ ت َی ْ یا / ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درست و آماده و مهیا کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). مهیا کردن و حاضر کردن . (ناظم الاطباء)....