اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

طی

نویسه گردانی: ṬY
طی ٔ. [ طَی ْی ِءْ ] (اِخ ) تیره ٔ (حی ّ) دوم از قبیله ٔ کهلان (کلمه ٔ مزبور مأخوذ از ریشه ٔ «طاءة» بر وزن طاعة باشد که بمعنی دور در شدن در چراگاه است ). این تیره عبارتنداز: بنوطی ٔبن اددبن زیدبن یشحب بن عریب بن زیدبن کهلان و نسبت به ایشان طائی است و حاتم طائی معروف بکرم وابوتمام طائی شاعر مشهور به آنان منسوبند و شماره ٔ تیره ٔ مزبور بسیار است ، ابن خلدون در کتاب العبر آرد: منازل ایشان در یمن بود اما پس از بیرون رفتن قبیله ٔ اَزد هنگام سیل عرم و پراکنده شدن آنان تیره ٔ طی ٔنیز از یمن خارج شدند و به نجد و حجاز نزدیک بنی اسدفرودآمدند، آنگاه بر بنی اسد غالب آمدند و دو ناحیه ٔکوهستانی اجاء و سلمی را از آنان بازستدند و در آن کوه سکونت گزیدند و تاکنون آن دو کوه را بنام طی ٔ خوانند، سپس در آغاز اسلام و هنگام فتوحات در اقطار دیگر پراکنده شدند، و ایشان را تیره های ِ (بطون ِ) بسیار است . (از صبح الاعشی ج 1 ص 320). و رجوع به طائی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
طی . [ طَی ی ] (ع مص ) ۞ درنوردیدن . درنوشتن نامه را. یقال : طوی الصحیفة طیاً. (منتهی الارب ). پیچیدن . (آنندراج ). درپیچیدن . لوله کردن . نو...
طی . [ طَ ] (اِخ )نامش جلهم بن اددبن زیدبن یشحب صالح بن افحشدبن سام بن نوح . نیای قبیله ٔ طی و نسبت بدان طائی است و گویند ازین قبیله سه...
طی . [ طَی ی ] (اِخ ) ابن حسن بن اتش صنعانی انباری . محدث است .
طی ٔ. [ طَی ْ ی ِءْ ] (اِخ ) ابن اُدَد. از طایفه ٔ کهلان و از نیاکان عصر جاهلیت و منسوب به سوی آن را طائی گویند. فرزندان وی در یمن مُقیم ب...
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: پتمو patmu (پهلوی)، تیپر tiper (کردی).***فانکو آدینات 09163657861
طی کش . [ طَ / طِ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) روزه دارنده ٔ طی ، و روزه ٔ طی چنان باشد که بعد سه روز طعام خورند اگرچه به وقت شام به سه چهار قطر...
«طی شدن» در حالت کلی به معنای سپری شدن می باشد، خواه این سپری شدن زمانی باشد و خواه مکانی. مثال: 1- عمر گرانمایه طی شد: در اینجا طی شدن به معنای سپر...
بنی طی . [ ب َ طَ ] (اِخ ) نام قبیله ای است از یمن که حاتم طائی منسوب به آن است . (غیاث ) (آنندراج ) : بلاجوی راه بنی طی گرفت بکشتن جوان...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
آن پیمایی - آن پیمایش
« قبلی صفحه ۱ از ۷ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.