طی
نویسه گردانی:
ṬY
طی ٔ. [ طَی ْی ِءْ ] (اِخ ) تیره ٔ (حی ّ) دوم از قبیله ٔ کهلان (کلمه ٔ مزبور مأخوذ از ریشه ٔ «طاءة» بر وزن طاعة باشد که بمعنی دور در شدن در چراگاه است ). این تیره عبارتنداز: بنوطی ٔبن اددبن زیدبن یشحب بن عریب بن زیدبن کهلان و نسبت به ایشان طائی است و حاتم طائی معروف بکرم وابوتمام طائی شاعر مشهور به آنان منسوبند و شماره ٔ تیره ٔ مزبور بسیار است ، ابن خلدون در کتاب العبر آرد: منازل ایشان در یمن بود اما پس از بیرون رفتن قبیله ٔ اَزد هنگام سیل عرم و پراکنده شدن آنان تیره ٔ طی ٔنیز از یمن خارج شدند و به نجد و حجاز نزدیک بنی اسدفرودآمدند، آنگاه بر بنی اسد غالب آمدند و دو ناحیه ٔکوهستانی اجاء و سلمی را از آنان بازستدند و در آن کوه سکونت گزیدند و تاکنون آن دو کوه را بنام طی ٔ خوانند، سپس در آغاز اسلام و هنگام فتوحات در اقطار دیگر پراکنده شدند، و ایشان را تیره های ِ (بطون ِ) بسیار است . (از صبح الاعشی ج 1 ص 320). و رجوع به طائی شود.
واژه های همانند
۶۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
تی تی . (ق ) (عامیانه ) بزودی و شتابان . (ناظم الاطباء).
گن تی . [ گ ِ ] (اِخ ) نام یکی از کوههای شمالی مغولستان است . (از ایران باستان ص 2251).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
پی تی . (اِ) دیزی کوچک . دیزی . تیَره (در تداول مردم قزوین ). || آبگوشت .
پی تی . (اِ) پیچّی . (در تداول مردم قزوین ). لقمه . پیته .
پی تی . (اِخ ) ۞ نام زنی غیبگوی در معبد دلف . رجوع به پی تیا و ایران باستان ج 1 ص 272 و 665 و 667 و 749 و 781 و ج 2 ص 1214 و 1226 و 1227 شود)...
اری تی . [ اُ ] (اِخ ) ۞ زن بُرِه خدای باد شمال در اساطیر یونان . (ایران باستان ص 773).
تی تیش . (اِ) در زبان اطفال ، جامه یا جامه ٔ نو. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). در زبان اطفال کوچک به معنی لباس خوب . (فرهنگ نظام ). رجوع به ...
تی مون . [ ی ی ِ م ُ ] (اِخ ) ۞ سباستین . تاریخ دان فرانسوی (1637-1698 م .) است . او در تدوین گوشه نشینان پرت رویال ۞ همکاری داشت . (از لا...