ظلم
نویسه گردانی:
ẒLM
ظلم . [ ظَ ] (ع مص ) ستم کردن . || به ناجایگاه نهادن چیزی را. || کم و نقص کردن حق کسی را. || ظلم ارض ؛ کندن زمین در غیر جای کندیده . || ظَلم بعیر؛ کشتن شتر را بی علت و بیماری . || ظَلم وادی ؛ از حد زیاده شدن آب رودکده . || ظلم الوَطب ؛ پیش از جُغرات شدن خورد شیر را. || ظَلم َ الحمار الأتان ؛ بر ماده ٔ باردار جهید خر. || ظَلم َ القوم ؛ خورانید قوم را شیر پیش از جغرات شدن . || ماظَلمک ان تفعل ؛ کدام چیز بازداشت ترا از کردن آن کار. || ظَلم الطریق ؛ میل کرد از راه .
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
زلم . [ زَ ل َ ] (ع اِ) جانوری است مانند گربه . ج ، ازلام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جانوری مانند گربه ٔ اهلی و خردتر از آن . (ناظم الاطباء)....
زلم . [ زُ ل َ ] (ع اِ) سم شکافته یا آنچه از پس ظلف است . || جانوری است مانند گربه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). واحد الوِبار. ج ، از لام . ...
زلم زیمبو. [ زَ ل َ ب ُ ] (اِ) لوازم غیرمفید و بیهوده و کم فایده و خوارمایه و اندک بها که در هر خانه ٔ قدیمی یافت میشود. (فرهنگ عامیانه ٔ جمال ز...
زلم زینبو. [ زَ ل َزیم ب ُ ] (اِ) زلم زیمبو. رجوع به ماده ٔ قبل شود.