اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زلم

نویسه گردانی: ZLM
زلم . [ زَ ل َ ] (ع اِ) جانوری است مانند گربه . ج ، ازلام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جانوری مانند گربه ٔ اهلی و خردتر از آن . (ناظم الاطباء). || سم شکافته یا آنچه از پس ظلف است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). جانور سم شکافته و یا آنچه پس از زلف است . (ناظم الاطباء). || تیر بی پر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). تیر تام ناتراشیده ٔ پر و پیکان ننهاده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تیر قمار. ج ، ازلام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (دهار) (ترجمان القرآن ) : انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان . (قرآن 90/5).|| قوائم گاو دشتی یا عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نباتی است که تخم و شکوفه ندارد و در رگهای بیخ آن که در زمین است دانه ای است پهنا شیرین باهی . یک نوع گیاهی بدون شکوفه و تخم .(ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ بعد و حب الزلم شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
زلم . [ زَ ] (ع مص ) خطا کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || پرکردن آوند و حوض را. || کم کردن بخشش را. || بریدن بینی ...
زلم . [ زَ ] (ع ص ، اِ) مانا و مشابه در حق و قد و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
زلم . [ زَ ل َ ] (ع اِ) صنم . بت . (دزی ج 1 ص 600).
زلم . [ زُ ل َ ] (ع اِ) سم شکافته یا آنچه از پس ظلف است . || جانوری است مانند گربه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). واحد الوِبار. ج ، از لام . ...
زلم زیمبو. [ زَ ل َ ب ُ ] (اِ) لوازم غیرمفید و بیهوده و کم فایده و خوارمایه و اندک بها که در هر خانه ٔ قدیمی یافت میشود. (فرهنگ عامیانه ٔ جمال ز...
زلم زینبو. [ زَ ل َزیم ب ُ ] (اِ) زلم زیمبو. رجوع به ماده ٔ قبل شود.
ظلم . [ ظُ] (ع اِمص ) به ناجایگاه نهادن چیزی را. وضع شیئی درغیر موضع خود. ستم . بیداد. ستم کردن . ستمگری . بیدادی . بیدادگری . جور. جفا. عسف . ...
ظلم . [ ظَ ] (ع مص ) ستم کردن . || به ناجایگاه نهادن چیزی را. || کم و نقص کردن حق کسی را. || ظلم ارض ؛ کندن زمین در غیر جای کندید...
ظلم . [ ظَ ] (ع اِ) برف . || (اِمص ) آبداری و صفا و درخشندگی دندان که از شدت سپیدی به سیاهی زند همچون جوهر شمشیر. برق . بریق . ج ،ظلوم . ...
ظلم . [ ظَ ل َ ] (ع اِ) کالبد. || کوه . ج ، ظُلوم . || لَقیته ادنی ظَلم أو ادنی ۞ ذی ظَلم ؛ أی اول کل شی ٔ أو حین اختلط الظلام أو ...
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.