اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زلم

نویسه گردانی: ZLM
زلم . [ زَ ل َ ] (ع اِ) جانوری است مانند گربه . ج ، ازلام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). جانوری مانند گربه ٔ اهلی و خردتر از آن . (ناظم الاطباء). || سم شکافته یا آنچه از پس ظلف است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). جانور سم شکافته و یا آنچه پس از زلف است . (ناظم الاطباء). || تیر بی پر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). تیر تام ناتراشیده ٔ پر و پیکان ننهاده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تیر قمار. ج ، ازلام . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (دهار) (ترجمان القرآن ) : انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان . (قرآن 90/5).|| قوائم گاو دشتی یا عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || نباتی است که تخم و شکوفه ندارد و در رگهای بیخ آن که در زمین است دانه ای است پهنا شیرین باهی . یک نوع گیاهی بدون شکوفه و تخم .(ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ بعد و حب الزلم شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
ظلم . [ ظُ ل ُ ] (ع اِمص ) ظُلم .
ظلم . [ ظُ ل َ ] (ع اِ) ج ِ ظلمت . تاریکی ها : شادمان باد و به شادی ّ و طرب نوش کنادباده از دست بتی خوبتر از بدر ظلم . فرخی .همیشه تا نفروزد ...
ظلم . [ ظُ ل َ ] (ع اِ) سه شب متصل به شبهای دُرع ، یعنی نوزدهم و بیستم و بیست ویکم . || ج ِ ظَلماء ۞ .
ظلم . [ ظِ ل َ ] (ع اِ) گیاهی است که شاخ نرم و تر و دراز دارد. (منتهی الارب ).
ظلم . [ ظَ ل ِ ] (ع مص ) تاریک شدن .
ظلم . [ ظَ ل ِ ] (اِخ ) ۞ وادیی است از وادیهای قبلیة. قال الأصمعی : ظلم جبل اَسود لعمروبن عبدبن کلاب و هو و خَوّ فی حافتی بلاد بنی ابی ...
ظلم .[ ظَ ل َ / ظِ ل َ ] (اِخ ) موضعی است در شعر زُهیر.
ذلم . [ ذَ ل َ ] (ع اِ) جای فرورفتن آب رودبار.
1ـ نهادن‌ چیزی‌ در غیر از جایی‌ که‌ باید باشد. 2ـ سرپیچی‌ از دستورهای‌ دینی‌ و یا اخلاقی‌. 3ـ ضایع کردن حقوق کسی.
ظلم کیش . [ ظُ ] (ص مرکب ) ستم پیشه : ز رای روشن و تدبیر ملک پرور اوست که دادکیشان بیشند وظلم کیشان کم .سوزنی .
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.