عا
نویسه گردانی:
ʽA
عا. (ع اِ صوت ) کلمه ای است که بدان بز را زجر کنند و رانند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲۷۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
ابن فضل ا. [ اِ ن ُ ف َ لِل ْ لاه ] (اِخ ) شرف الدین عبدالوهاب بن جمال الدین . نسب خویش بعمربن الخطاب می پیوسته و در مصر دیوان کتابت ملک ن...
ابن فضل ا. [ اِ ن ُ ف َ لِل ْ لاه ] (اِخ ) ابوالمعالی محیی الدین یحیی بن جمال الدین ، برادر شرف الدین عبدالوهاب . ادیب و منشی و شاعر. او نیزچون...
ابن فضل ا. [ اِ ن ُ ف َ لِل ْ لاه ] (اِخ ) شهاب الدین ابوالعباس احمدبن محیی الدین ، فرزند یحیی بن جمال الدین سابق الذکر. در شعر و ادب و جغرافی...
ابن فضل ا. [ اِ ن ُ ف َ لِل ْ لاه ] (اِخ ) علاءالدین علی بن یحیی ، برادر شهاب الدین احمد. او مانند برادر دیوان کتابت مصر داشته و به عربی او ...
ابن فضل ا. [اِ ن ُ ف َ لِل ْ لاه ] (اِخ ) بدرالدین محمدبن علی . مانند پدر دیوان کتابت مصر داشته و او را اشعاری است .
عماد لدین ا. [ ع ِ ل ِ نِل ْ لاه ] (اِخ ) مرزبان بن سلطان الدولة ابی شجاع بن بهاءالدوله ٔ دیلمی ، مکنی به ابوکالنجار (یا ابوکالیجار) و ملقب به ...
ما انزل ا. [ اَ زَ لَل ْ لاه ] (ع اِ مرکب ) آنچه خدای تعالی فرستاده است از کتاب و احکام . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
معتمد علی ا. [ م ُ ت َ م ِ دُ ع َ لَل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) رجوع به ابوالقاسم محمد المعتمد علی اﷲ و اعلام زرکلی ج 3 ص 910 شود.
معتمدعلی ا. [ م ُ ت َ م ِ دُ ع َ لَل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ...) احمدبن متوکل علی اﷲ ملقب به المعتمد علی اﷲ مکنی به ابوالقاسم پانزدهمین خلیفه ٔ ع...
ناصر لدین ا. [ ص ِ رُ ل ِ نِل ْ لاه ] (اِخ )(الَ ...) احمدبن حسن ، مکنی به ابوالعباس . سی وچهارمین خلیفه ٔ عباسی است . رجوع به ابوالعباس احمد...