عائط
نویسه گردانی:
ʽAʼṬ
عائط. [ ءِ ] (ع ص ) شتر و زن که بی «عقر» سالها باردار نشود. ج ، عیط و عُیَّط و عوط و عوطَط. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || شتر ماده که گشنی کرده نشود و بار نگیرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
واژه های همانند
۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
عایط. [ ی ِ ] (ع ص ) رجوع به عائط شود.
اَئُت: (اوستایی) دریافتن، درک کردن، فهمیدن، دانستن
اَئُتَ: (اوستایی) سرد، سرما
عیط. [ ع َ ] (ع مص ) دراز گردیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). گویند: عاطت العنق ؛ یعنی گردن درازشد. (از اقرب الموارد). || باردار نگ...
عیط. [ ع َ ی َ ] (ع مص ) درازگردن بودن . عَیِطَ الرجل ؛ گردن آن مرد دراز بود. (از اقرب الموارد). درازگردن گردیدن . (از ناظم الاطباء). || (اِم...
عیط. (ع ص ، اِ) ج ِ أعیط. (ناظم الاطباء). رجوع به اعیط شود. || ج ِ عَیطاء. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به عیطاء شود. || ج ِ عائط....
عیط. [ طِ ] (ع صوت ) آواز جوانان چابک و سبک ، چون همدیگر را آوازکنند. یا کلمه ای است که وقت مستی و بازی و چیرگی بدان بانگ کنند و خروشند. ...
عیط. [ ع ُی ْ ی َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ عائط. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عائط شود.
آئَت. (اوستایی) 1ـ اما، ولی 2ـ پس، سپس، از آن رو، بنابراین، آنگاه، به آن سان، هنگامی که 3ـ مگر، مگر از، 4ـ در اینجا.