عاب
نویسه گردانی:
ʽAB
عاب . (ع اِ) آهو. عیب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به عیب شود.
واژه های همانند
۴۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۷۱ ثانیه
آب کبود. [ ب ِ ک َ ] (اِخ ) نام دریای چین . بحر اخضر. و در افسانه های قدیم آمده است که هر شب زنان نیکوروی از آن آب برآیند و در دامن کوهی...
آب کرده . [ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) محلول : قند آب کرده . || مذاب : قلعی آب کرده .
آب غوره . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) عصاره ای که از غوره ٔ انگور گیرند. امعاسین (کلمه ٔ یونانی ) : غنیمت دان ز آب غوره بغرایی چو میدانی که بیش ا...
آب طلایی . [ طِ / طَ] (ص نسبی ) مذهَّب . || به اکلیل اندوده .
آب طلع. [ ب ِ طَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ظاهراً عرقی که از شکوفه ٔ خرما گیرند و امروز آن را طلعانه گویند : و از وی [ از فارس ] آب گل و آب...
آب شور. [ ب ِ ] (اِخ ) نام یکی از سه آبراهه ٔ رودطاب در حدود فارس ، و نام دیگر آن آب شولستان است .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
آبکی و بدون کیفیت ، برای غذاهای مثل آبگوشت و سوپ و مانند آنها به کار میرود
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.