عاز
نویسه گردانی:
ʽAZ
عاز.[ زز ] (ع ص ، اِ) کوه طویل و دراز. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲۰۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۸ ثانیه
پای گذاردن از. [ گ ُ دَ اَ ] (مص مرکب ) فرود آمدن (؟). حرکت کردن (؟) : تنش را یکی پهلوانی قبای بپوشید و از کوه بگذارد پای .فردوسی .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
خارج از حد شدن . [ رِ اَ ح َدد ش ُ دَ ] (مص مرکب ) از اندازه ٔ خود تجاوز کردن .
خرقه از- پوشیدن . [ خ ِ ق َ / ق ِ اَ دَ ] (مص مرکب ) مرید... شدن . (آنندراج ). از دست پیری خرقه پوشیدن و این در نزد صوفیان دلالت بر ورود بطر...
خجالت کشیدن ، خجالت زده شدن.
مولوی در دیوان شمس بیتی دارد :
گر شکر را خبری بودی از لذت عشق - آب گشتی ز خجالت ننمودی شکری
این آمیخته واژه را می توان بجای واژه های گوناگونی از ریشه ی عربی چون «باطل کردن»، «الغا نمودن»، «لغو کردن» و مانند آن ها بکار برد.
واژه ترکیبی محمد علی عسکری ۵۹ - انگاره هر چیز ناتمام =برهان قاطع= نقش ناتمام خواه با سایه یا بدون سایه(ناظم الاطبا) هیچ در معانی عرفانی در یک ظرف حقیق...
لعل از سنگ دادن . [ ل َ اَ س َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه است از به دست آوردن چیزی با نهایت مشقت و رنج و به کسی دادن . (برهان ).
لعل از سنگ زادن . [ ل َ اَس َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از به دست آوردن چیزی است در نهایت صعوبت و سختی . (برهان ). حاصل کردن چیزی به مشقت ...
لنگر از کف دادن . [ ل َ گ َ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از مضطرب و سراسیمه شدن است و رفتن اختیار از دست . (مجموعه ٔ مترادفات ص 337).