اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عاس

نویسه گردانی: ʽAS
عاس . (اِخ ) بطنی است از آل عمران از آل کثیر.یکی از قبائل حضرموت . (معجم قبائل العرب ج 2 ص 701).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
آس آب . (اِ مرکب ) آب آسیا. آسیای آبی .
اس ام اس. «SMS»، مخففِ عبارتِ انگلیسی «Short Message Service»، یا «Short Messaging Service» است. در واژه نامۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، عبارت «خدمات...
پی ک آس . [ک ِ ] (اِخ ) ملاحی از مردم مارسی در قرن چهارم ق . م .وی در سواحل شمالی به اکتشافاتی توفیق یافته است .
ترازه آس . [ تْرا / ت ِ زِ ] (اِخ ) ۞ یکی از سناتورهای روم که علیه نرون برخاست و محکوم بمرگ شد و در سال 66 م . اعدام گردید.
آی اس آی. موسسه اطلاع رسانی علمی ( Institute for Scientific Information ) بانک اطلاعاتISI مرکزی برای فهرست نمودن و پوشش دادن جامع مهمترین مجلات علمی ...
آس بازی . (حامص مرکب ) قمار با آس .
اریده اس . [ اَرْ ری دَ اُ ] (اِخ ) ۞ سردار یونانی که پس از اسکندر هلّس پونت بدو رسید ودیودور و آریّان اریده (فیلیپ برادر اسکندر) را با او ظا...
آس خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) آسکده . سرآسیا. آسیاخانه . آسیاکده . مطحن . مرحی . محل آسیا.
آس نیکه . [ ک َ / ک ِ ] (اِ مرکب ) مورْد، یا گیاهی شبیه بکف دست و در طب بکار است و در اعمال قویتر از برگ و ثمر مورْد است .
آس بری . [ س ِ ب َرْ ری ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مورْد برّی . مقابل آس بستانی . مورْد اسپرم . برگ آن از آس بستانی زردتر و عریض تر و طرف او ت...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۷ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.