عاصر
نویسه گردانی:
ʽAṢR
عاصر. [ ص ِ ] (ع ص ) فشارنده ٔ انگور و غیره . (المنجد) (ناظم الاطباء). || رجل عاصر؛ مرد اندک خیر و ممسک . (المنجد) (اقرب الموارد). ج ، عَصَرة و عاصرون . (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۸۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است:
پَدا ویستاریک (پَدا= اثر؛ سنسکریت + ویستار از سنسکریت: ویستارینَ= تاریخ + پسوند پهلوی «یک»)
فردی ( حقیقی یا حقوقی ) که بر روی پروژه تاثیر ( مثبت یا منفی ) می گذارد.
بازیگران عصر طلایی نگاهی است انتقادی بر منش و رفتار سیاسی افراد سر شناس سیاسی و نظامی در دوران رضاخان. ابراهیم خواجه نوری روشی برگزیده که خوب و بد دید...
بازیگران عصر طلایی نگاهی است انتقادی بر منش و رفتار سیاسی افراد سر شناس سیاسی و نظامی در دوران رضاخان. ابراهیم خواجه نوری روشی برگزیده که خوب و بد دید...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
عصر یخبندان یا عصر یخ (به انگلیسی: An ice age, or more precisely, a glacial age)، دورهٔ دراز مدت کاهش دمای آب و هوای زمین است که در گسترش یخسارهای قا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.