اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عالی

نویسه گردانی: ʽALY
عالی . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بیضا بخش اردکان شهرستان شیراز. واقع در 28هزارگزی جنوب خاوراردکان و سه هزارگزی راه فرعی زرقان به بیضا و دارای 36 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵,۷۸۳ مورد، زمان جستجو: ۲.۳۰ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عیسی صائغ رامهرمزی نحوی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی صائغ (ابن عیسی ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن غالب ، مکنّی به ابوالحسن . متوفی در سال 767 هَ . ق . او راست : 1 - کتاب الاعتبار. 2 - منظومه ٔ نهایةالعوام فی ذکر الخ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن غانم . علی بن محمدبن خلیل بن محمدبن محمدبن ابراهیم بن موسی حنفی ، مشهور به ابن غانم مقدسی و ملقّب به نورالدین ....
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن غانیة. علی بن اسحاق بن محمدبن غانیة، مشهور به ابن غانیة. حاکم قسمت شرقی اندلس در قرن ششم هجری . رجوع به علی بن ...
علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن غدیر. علی بن منصوربن مضرس بن قیس غنوی جزری ، مشهور به ابن غدیر. رجوع به علی جزری شود.
علی . [ ع َ] (اِخ ) ابن غراب ، مکنّی به ابوالولید. محدث بود. ورجوع به ابوالولید (علی بن ...) شود. ابن الندیم گوید:وی فقیه و از مشایخ شیعه و...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن غراب فرازی کوفی ، مکنّی به ابوالحسن . تابعی بود. و رجوع به ابوالحسن (علی بن ...) شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن غسان . علی بن مؤمل بن علی بن غسان مصری ، مکنّی به ابوالحسن و مشهور به ابن غسان . رجوع به علی مصری (ابن مؤمل ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن غلام علی هیدجی زنجانی (علی اصغر...). رجوع به علی اصغر زنجانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن فاضل مازندرانی ، ملقّب به زین الدین . رجوع به علی مازندرانی شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.