عام
نویسه گردانی:
ʽAM
عام . (ع اِ) سال . ج ، اَعوام . (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد)(غیاث اللغات ) (آنندراج ) (منتهی الارب ) :
تا عام نام سال بود شهر نام ماه
اقبال را نظر بسوی شهر و عام نیست .
واژه های همانند
۷۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
همه هودی ...( هوده رسان به همگان) برابر پارسی عام المنفعه می باشد. ( هوده= فایده و حق بوده است و بی هوده = بی فایده و ناحق ).
عام المجاعة. [ مُل م َ ع َ ] (ع اِ مرکب ) سال قحط.
عام المنفعة. [ عام مُل ْ م َ ف َ ع َ ] (ع ص مرکب ) کارهائی که برای عام سود بخشد. چیزی که به همه بهره رساند و شامل همه ٔ مخلوق گردد. (نا...
غزوه ٔ عام الفتح . [ غ َزْ وَ ی ِ مِل ْ ف َ ] (اِخ ) یا غزوه ٔ فتح مکه . رجوع به فتح مکه و عام الفتح شود.
ام به معنی:(EM) مکث، تانی
عم . [ ع َ ] (علامت اختصاری ) اختصاری و رمزی است از «علیه السلام ». درود بر او باد. رجوع به علیه السلام شود.
عم . [ ع َ مِن ْ ] (ع ص ) عَمی . کور و نابینا. رجوع به عَمی شود.
عم . [ ع َم م ] (ع مص ) ۞ فراگرفتن و شامل شدن : عم القوم بالعطیة؛ بخشش و عطیه ٔ او همه ٔ آن قوم را فراگرفت و شامل شد. (ازاقرب الموارد) (...
عم . [ ع َم م ] (ع اِ) برادر پدر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). برادر پدر، خ...
عم . [ ع َم م ] (اِخ ) نام بطنی است که نسب آنان را به صورتهای مختلف آورده اند. برخی گویند که آنان در عهد خلافت عمربن خطاب در بصره نزد...