عامر
نویسه گردانی:
ʽAMR
عامر. [ م ِ ] (اِخ ) ابن طُفیل بن مالک بن جعفر العامری از بنی عامربن صعصعة. از شعرا و بزرگان عرب در جاهلیت بود. مولد و منشاء او به نجد بوده است . او مردی بود با جود و کرم که به امر او همواره در بازار عکاظ بواسطه ٔ جارچی آمادگی خود را جهت هرگونه خدمت به مردم اعلام میداشت او در سنین پیری اسلام را درک نمود و در مدینه خدمت حضرت رسول رسید حضرت او را به اسلام دعوت کرد او شرائطی داشت که از جمله بعد از حضرت ولی امور باشد و آخر الامر تسلیم نشده و بدون نتیجه بازگشت و در ضمن راه در سال 11 هَ . ق . وفات یافت و در ریحانة الادب است که در سال 632 م . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ). و رجوع به ریحانة الادب شود.
واژه های همانند
۵۳۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
امر مشترک . [ اَ رِ م ُ ت َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح منطق حد اوسط را در تمثیل امر مشترک نیز خوانند. (از اساس الاقتباس ص 333).
امر معروف . [ اَ رِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) امر کردن به نیکو که در شریعت اسلام معروف و شناخته شده هستند مانند صوم و صلات و حج و زکو...
عمر اسیدی . [ ع ُ م َ رِ اُ س َی ْ ی ِ ] (اِخ ) ابن یزیدبن عمیر. از بنی اسید، از بنی تمیم . وی از مردم شجاع روزگار بنی مروان بود که بسال 109 ه...
عمر ایوبی . [ ع ُ م َ رِ اَی ْ یو ] (اِخ ) ابن شاهنشاه بن ایوب ایوبی . ملقب به تقی الدین و مظفر. وی برادرزاده ٔ سلطان صلاح الدین ، و شخصی شجا...
عمر باجمال .[ ع ُ م َ رِ ج َم ْ ما ] (اِخ ) رجوع به باجمّال شود.
عمر بامخرمة. [ ع ُ م َ رِ م َ رَ م َ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن احمد بامخرمه ٔ شیبانی حمیری . شاعر و از بزرگان حضرموت بود. وی بسال 884 هَ .ق . در شهر ...
عمر بخاری . [ ع ُ م َ رِ ب ُ ] (اِخ ) ابن احمد. ملقب به تاج الشریعة. رجوع به عمر مجوبی شود.
عمر بخاری . [ ع ُم َ رِ ب ُ ] (اِخ ) ابن علی . رجوع به عمر لیثی شود.
عمر برمکی . [ ع ُ م َ رِ ب َ م َ ] (اِخ ) ابن احمدبن ابراهیم بن اسماعیل برمکی ، مکنی به ابوحفص . فقیه و محدث قرن چهارم هجری بود و در جمادی ...
عمر انصاری . [ ع ُ م َ رِ اَ ] (اِخ ) ابن حفص انصاری . رجوع به ابوسعد (عمربن ...) شود.