عتش
نویسه گردانی:
ʽTŠ
عتش . [ ع َ ] (ع مص ) خم دادن و دوتاکردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ظاهراً مصحف عنش است . (اقرب الموارد از تاج العروس ). رجوع به عنش شود.
واژه های همانند
۱۳۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
آتش دست . [ ت َ دَ ] (ص مرکب ) جلد و چست در کار.
آتش تاب . [ ت َ ] (نف مرکب ) گلخنی . تون تاب .
آتش تاو. [ ت َ ] (نف مرکب ) آتش تاب .
آتش باد. [ ت َ ] (اِ مرکب ) سَموم . باد گرم .
آتش بار. [ ت َ ] (نف مرکب ) آنکه آتش فروریزد : هیزم خشک و برق آتش بارمرد خفته ست و دشمن بیدار. اوحدی .|| (اِ مرکب ) باتری . دسته ای از توپها...
آتش برگ . [ ت َ ب َ ] (اِ مرکب ) چخماق . آتش زنه : شد آنچنان برطوبت هوا که آتش برگ ز سنگ قطره برون آورد بجای شرار.حسین ثنائی .
آتش بند. [ ت َ ب َ ](نف مرکب ) افسون که بدان آتش فرونشیند : نسخه ای کز خط تست اندر دل سوزان من سحر آتش بند یا تعویذ تب میخوانمش .امیرخسرو ده...
آتش بید. [ ت َ ] (اِخ ) مرکز بلوک هشترود و قوریچای .
چهارشنبه سوری در گویش تاجیک؛ آتش پَرَک از آئینهای نوروزی در تاجیکستان است. سه مشعل از چوب درخت سرو روشن میشود و مردم، به خصوص جوانان و دختران از بالا...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.