عثم
نویسه گردانی:
ʽṮM
عثم . [ ع َ ] (ع مص ) کژ بسته شدن استخوان شکسته . یا کژ بسته شدن دست خاصةً. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || سست دوختن توشه دان را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || سطبر گردیدن و پوست فراهم آوردن زخم بی آنکه به شود. (منتهی الارب )(از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (ص )استخوان کژ بسته . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۱۶۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
منابع و اسناد تاریخی که ریشه اسم آناهل رو داره
نگاه کنید به: ریشه شناسی واژه ی اسکندر در همین لغتنامه
و همینطور ، در هنگام ، ("ضمینه" از مصدر "ضمن" می آید) چنین لغتی در فارسی نداریم