عثمان
نویسه گردانی:
ʽṮMAN
عثمان . [ ع ُ ] (ع اِ) چوزه ٔشوات . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). فرخ الحباری . (اقرب الموارد). || بچه ٔ اژدها. || مار یا بچه ٔ مار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
- ابوعثمان ؛ کنیت مار. (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۹۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن سعیدبن عثمان معروف به ابن صیرفی از موالی بنی امیه و از حُفّاظ حدیث و از ائمه ٔ علم قرآن و روایات و تفسیر بود. و...
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) (110 - 197 هَ . ق .) ابن سعیدبن عدی المصری . از قراء بزرگ بود. وی را «ورش » لقب دادند. اصل او از قیروان و مولد و وفاتش ...
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) (1180 - 1242 هَ. ق .) ابن سند النجدی الوائلی . معروف به ابن سند البصری ملقب به بدرالدین . مورخ ، ادیب و از نوابغ متأخ...
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) (567 - 595 هَ . ق .) ابن صلاح الدین یوسف بن ایوب معروف به الملک العزیز. از ملوک ایوبیة مصر بود. از جانب پدر نیابت مصر...
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن طلحةبن طلحة العبدری صحابی و از بنی عبدالدار است . باخالدبن الولید در صلح حدیبیه اسلام آورد. در فتح مکه حاضر بودو ...
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن عامربن عمروبن کعب التیمی القرشی . رجوع به ابوقحافه شود.
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن عثمان شهرزوری ملقب به ابن صلاح . رجوع صلاح در این لغتنامه و اعلام زرکلی شود.
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن ابراهیم الطرسوسی مکنی به ابوعمرو. قاضی و از کُتّاب ادباء بود. قضاوت معرة النعمان به وی واگذار شد و به س...
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن الحسن الکرمانی مکنی به ابومحمدو معروف به شیخ صفی الدین . عالمی متورع و متبحر بود. به حجاز و عراق مساف...
عثمان . [ ع ُ ] (اِخ ) ابن عفان بن ابی العاص بن امیة. ملقب به ذوالنورین . سومین از خلفاء راشدین و از عشره ٔ مبشره است . به سال 47 قبل از ه...