عجاجة
نویسه گردانی:
ʽJAJ
عجاجة. [ ع َ ج َ ] (ع اِ) گرد. (منتهی الارب ). || دود. (منتهی الارب ). عجاج و عجاجة اخص از عجاج است . (اقرب الموارد). || گله ٔ بزرگ از شتران . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شتر بسیار و بزرگ جثه . (اقرب الموارد) (شرح قاموس ). || لبد عجاجته ؛ بازداشت خود را از چیزی که در آن بوده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || لف عجاجته علیهم ؛ تاراج آورد بر آنها. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
عج عجة. [ ع َع َ ج َ ] (ع اِ) فریاد. (اقرب الموارد). ج ، عجاعج .
عج عجة. [ ع َ ع َ ج َ] (ع مص ) بانگ برداشتن و فریاد کردن شتر از زدن یا از گرانباری بار گران . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || زجر کردن نا...