اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عدن

نویسه گردانی: ʽDN
عدن . [ ع َ دَ ] (اِخ ) شهری است از شهرهای مشهور عربستان واقع بر ساحل دریای هند از جانب یمن . منطقه ای است که تا حدودی کم آب است ، آب مشروب آنها از چشمه و رود تأمین میشود. وضع تجارتی خوبی دارد و محل تجمع تجار و مراکب هندی است . از محصولات آن قهوه است که صادر میشود. و مروارید خوب از آنجا حاصل میشود. و به قول ابومحمد الحسن بن احمد الهذانی ، عدن قدیم ترین بازارهای عرب است و آن ساحلی است که کوهی بدان احاطه کرده است و راه آن تنها از طریق باب بزبرالحدید به بیان رفت و آمد میشود. بین عدن و صنعاء 68 فرسخ است . (از معجم البلدان و تاریخ ادبیات ایران ادوارد براون ج 3 ص 334 و حدود العالم ). در منجد آرد:عدن اطلاق بر چند محل شود یکی عدن بمعنی بهشت است و دیگری شهری است ، واقع در جنوب غربی جزیره ءالعرب 1960کیلومتر مساحت تقریبی آن است و یکصد و سی هزار نفر جمعیت دارد و به سال 1937 جزء مستعمرات انگلستان قرار گرفت و اداره ٔ آن به عهده ٔ حاکمی که از طرف دولت بریتانیا معین میشد واگذار شد و سکنه ٔ قسمت عدن شرقی 000،300 نفر میباشد، و دیگر اطلاق بر منطقه ٔ حضرموت وجزیره ٔ سقطرة میشود که دارای امارات مستقلی است زیرنفوذ دولت بریتانیا و جمعیت عدن غربی 35000 نفر است بطور تقریب و نیز منطقه ٔ دیگری است در جزیره ٔ عربی ،واقع در جنوب غربی بین یمن وحضرموت در تنگه ٔ باب المندب که دارای شیوخ و امارات مستقل است زیر نفوذ دولت بریتانیا و خلیج عدن دریائی بین سواحل سومالی شرقی و مناطق عدن که غرباً به طرف بحر احمر سرازیر میشود و شرقاً به طرف اقیانوس هند. (از المنجد و کیهان سالانه ، ص 270) : و چون یمن و حبشه بگرفت قصد عدن کرد و آن را بگرفت . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 96).
ای رایت شه نادره لرزانی و قائم
بحرعدنی گوئی یا کوه صفائی .

خاقانی .


عدن حورپرور و محل لؤلؤ و معدن نقره و فیروزه . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
عدن . [ ع َ ] (ع مص ) اقامت کردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (قطرالمحیط). || همیشه بودن به جایی . (قطرالمحیط) (از اقرب الموارد) (منتهی ...
عدن . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) جاودان . جاودانی . جنات عدن ای ، اقامة. (ناظم الاطباء).- بهشت عدن ؛ بهشت اقامت . جنات عدن : یکی چون بهشت عدن ، یک...
عدن . [ ع َ دَ ] (ع اِ) گیاهی است . (اقرب الموارد).
عدن . [ ع َ ] (اِخ ) (به عبری نعمت دار) موضع آدم و مقر حوا قبل از سقوط. معلوم نیست که درکجا بوده است لکن دو نهر از نهرهای آن یعنی فرات ...
عِدن. {عَ}. (ا. ع.). عدن یا صفیر به انگلیسی آدنیوم (Adenium) تیره ای از گیاهان گلدار از خانواده آدنیوم، سرده‌ای از گیاهان گلدار و خرزهره‌ایان است. برخ...
عدن ابین . [ ع َ اَب ْ ی َ ] (اِخ ) جزیره ای است به یمن که ابین بدان اقامت گزیده است . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
عدن لاعه . [ ع َ دَ ن ُ ع َ ] (اِخ ) دهی است از نزدیک عدن ابین . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ).
بهشت عدن . [ ب ِ هَِ ت ِ ع َ ] (اِخ ) یا باغ عدن مذکور در عهد عتیق (پیدایش 2) که آدم و حوا در آن میزیستند ولی بجهت نافرمانی از امر خدا از آ...
بهشت عدن . [ ب ِ هَِ ت ِ ع َ ] (اِخ ) مملکت بابل از حیث آبادی و زیادی سکنه و حاصلخیزی زمین چشم سیاحان خارجی را مانند یونانیها و رومیها خیر...
باغ عدن یا بهشت زمینی (به عبری: גַּן עֵדֶן)‏ طبق شرحی که در بخش پیدایش در کتاب مقدس آمده جایی است که اولین انسان یعنی آدم و همسرش حوا بعد از خلق شدن ت...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.