اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عروض

نویسه گردانی: ʽRWḌ
عروض . [ ع ُ ] (ع مص ) پیش آمدن کسی را حاجت . (از منتهی الارب ). عارض شدن . ظهور. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). طاری شدن . سانح شدن . عَرض . رجوع به عرض شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
عروض . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) شتر ماده ٔ ریاضت نایافته . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || کرانه و گوشه . (منتهی الارب ). ناحیه . (از اقرب الموارد...
عروض . [ ع َ ] (اِخ ) مدینه و مکه و یمن است . و گویند مکه و یمن باشد. و برخی آن را مکه و طایف و حومه ٔ آنها دانسته اند. و آن را خلاف عراق ...
عروض . [ ع َ] (اِخ ) نام اسب قره ٔ اسدی است . (از منتهی الارب ).
عروض . [ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ عَرض . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عرض شود.
در فرهنگ عربی - فارسی لاروس، عروض به معنی ترازوی شعر است. همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: ترگایت targāyt (تر: کوتاه شده ترازو و گایت از سنسکریت:...
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، اینهاست: دانش ترگایت targāyt (تر کوتاه شده ی ترازو + گایت از سنسکریت: gāytra: شعر) ****فانکو آدینات 09163657861
عروض البلد. [ ع َ ضُل ْ ب َ ل َ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح موسیقی ) قسمی از قول و حراره و تصنیف و کخ کخ و شرقی و زجل و موشح و موشحه و کاری و ک...
اجزاء عروض . [ اَ ءِ ع َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اجزاء شعر شود.
اجزای عروض . [ اَ ی ِ ع َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اجزاءِ شعر شود.
اروض . [ اُ ] (ع اِ) ج ِ اَرض .
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.