عری
نویسه گردانی:
ʽRY
عری . [ ع َ را ] (ع اِ) کرانه و ناحیه . (منتهی الارب ). ناحیه . (اقرب الموارد). || ساحت سرای . (منتهی الارب ). ساحة. (اقرب الموارد). || سختی سرما. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
اَری: ببینم. اُسامر: (فعل مضارع) افسانه و قصه می گویم، مشتق از سَمَرْ که در اصل سمر به معنای پرتو ماهتاب و نور ماه در شبهای مهتابی است. لیلای: لیلای خ...