اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عزاء

نویسه گردانی: ʽZʼʼ
عزاء. [ ع َ ] (ع اِمص ) شکیبائی و یا خوبی شکیبائی . (منتهی الارب ). صبر و یا حسن صبر، و آن اسم مصدر است از تعزیة، چون سلام از تسلیم . (از اقرب الموارد).
- أحسن اﷲ عزأک ، أحسن اﷲ لک العزاء ؛ یعنی خداوند صبر جمیل تو را دهد. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
|| نسبت پدری . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
اضاء. [ اِ ] (ع اِ) پالیز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مبطخه یا محل خربزه . (از قطر المحیط). جالیز. اضاءة. (اقرب الموارد). رجوع ب...
اضاء. [ اَ ] (اِخ ) وادیی است . (از معجم البلدان ).
آزا. (اِ) در فرهنگهای فرانسوی در ریشه ٔ کلمه ٔ آسافوتیدا ۞ به معنی انقوزه مینویسند که اصل این کلمه از آزای فارسی به معنی راتیانج و رخبی...
ازآء. [ اِزْ ] (ع مص ) پر شدن شکم چندانکه گران شود و جنبش نتواند.
ازا. [ اَ ] (اِ) رجوع به آزا شود. || در فرهنگ شعوری بنقل از وسیلةالمقاصدمصطکی و ژاژ آمده است . گمان میکنم ازوا و ازوی باشد و ژاژ هم وُژ و...
عظا. [ ع َ / ع َ ظِن ْ ] (ع مص ) آماسیدن شکم شتر از خوردن گیاه عنظوان . (از منتهی الارب ). عَظی ̍. (از اقرب الموارد). رجوع به عظی شود.
عظا. [ ] (اِ) نوعی از صدف است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (مخزن الادویه ).
اذا. [ اِ ] (ع حرف ربط) چون . وقتی . (غیاث اللغات ). || پس . (غیاث اللغات ). و تکون للمفاجاةو لغیرها. (منتهی الارب ). ناگاه . (غیاث اللغات )....
اذاً. [ اِ ذَن ْ ] (ع ق ) فاذاً. آنگاه : ام لهم نصیب من الملک فاذاً لایؤتون الناس نقیراً. (قرآن 53/4)؛ نه که مر ایشان راست بهره از پادشا...
اضا. [ اَ ] (ع اِ) اَضی ̍. ج ِ اَضاة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به اضاة شود.
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.