عزان
نویسه گردانی:
ʽZʼN
عزان .[ ع َزْ زا ] (اِخ ) قلعه ای است بر فرات . (منتهی الارب ). شهری است بر رود فرات ازآن ِ زباء، و خواهر او شهری در مقابل آن داشت بنام عدان . (از معجم البلدان ).
واژه های همانند
۴۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
عزان . [ ع َزْ زا ] (اِخ ) از قلاع ریمة است در یمن . (از معجم البلدان ).
عزان . [ ع َزْ زا ] (اِخ ) ابن تمیم خروصی ازدی . از پیشوایان اباضیه در عمان بود. بسال 277 هَ .ق . پس از خلع شدن راشدبن نضر، در نزوی با وی ...
عزان . [ ع َزْ زا ] (اِخ ) ابن قیس بن عزان بن قیس بن احمدبن سعید بوسعیدی . از امامان عمان . بسال 1285 هَ .ق . پس از خلع سلطان سالم بن ثوینی ...
عزان خبت . [ ع َزْ زا ن ُ خ َ ] (اِخ ) از قلعه های تعز است در کوه صَبِر در یمن . (از معجم البلدان ).
عزان ذخر. [ ع َزْ زا ذَ خ ِ ] (اِخ ) از قلعه های تعز است در کوه صَبِر در یمن . (از معجم البلدان ).
عضان . [ ع ِض ْ ضا ] (ع اِ) تثنیه ٔ عِض ّ. رجوع به عِض ّ شود. || (اِخ ) زید و دغفل که دو تن از عالمان عرب در حکمت ها و ایام و جنگهای ایشان...
ازان . [ ] (اِخ ) [ شاپور ذوالاکتاف ] شهر کرخه کرد و از آنجا بزیر زمین اندر راه کرد که سوار بگندیشاپور رفتی ، و بسیار قلعه ها کرد و از جمله قلعه...
ازآن . [ اَ ن ِ ] (ضمیر ملکی مرکب ) ملک ِ. مال ِ : ازآن تو یا من یا اوست . منزلیست اندر وی خرگاه هاست ازآن خلخیان . (حدود العالم ). و اندر نصی...
اذان از نظر لغوی به معنی «آگاهی دادن»، «آگاهانیدن» و «خبر به گوش رساندن» است. در دین اسلام، ندایی است برای اعلام وقت نماز با الفاظ مخصوص.در عربستان پی...
آذان . (ع اِ) ج ِ اُذُن .