اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عزر

نویسه گردانی: ʽZR
عزر. [ ع َ ](ع اِ) بهای گیاه ، هرگاه دروده علفزار فروخته شود. (منتهی الارب ). قیمت علف ، هرگاه درو شود و مزارع آن فروخته گردد. (از اقرب الموارد). بهای علفزار، هرگاه علف مزارع آن را بدروند و بفروشند. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
عذر. [ ع َ ] (ع مص ) بسیار عیب گردیدن . || بسیار گناه گردیدن . || افسار نهادن اسب را. || ختنه کردن کودک را. (از اقرب الموارد) (منتهی ا...
ازر. [ اَ ] (ع مص ) احاطه . احاطه کردن . || اعانت . (آنندراج ). یاری کردن . معاونت . || نیرومند کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِ) قوّت . ...
ازر. [ اِ ] (ع اِ) اصل . || چادر.
ازر. [ اُ ] (ع اِ) جای بستن ازار. محل بستن بند تنبان .
ازر. [ اُ زُ ] (ع اِ) ج ِ اِزار.
ازر. [ ] (اِخ ) موضعی در جنوب غربی خلیج فارس : شهرستان آنرا [ بحرین را ] هجر گفته اند اردشیر بابکان ساخت و در زمان سابق آنرا بالحسا و قطیف ...
عضر. [ ع َ ] (ع مص ) آشکار کردن و بر زبان آوردن کلمه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
عضر. [ ع َ ] (اِخ ) بطنی است از یمن . (منتهی الارب ).
عظر. [ ع َ ] ۞ (ع مص ) ناپسند داشتن چیزی را. || پر کردن مشک را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
عظر. [ ع َ ظَ ] (ع اِ) بار آبستنی . (منتهی الارب ). بارداری و آبستنی . (ناظم الاطباء). || جنین . (از ناظم الاطباء). || عرق العظر؛ رگ که به ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۸ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.