اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عساس

نویسه گردانی: ʽSAS
عساس . [ ع ِ ] (ع اِ) اکراه و اجبار: درّت الناقة عساساً؛ آن ماده شتر با اکراه شیر داد. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || ج ِ عُس ّ. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به عس ّ شود.
- بنی عساس ؛ نام بطنی است از تازیان . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
اثاث . [ اِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَث ّ و اثیث .
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: کاژار kâžâr (پارسی نو: کاچار) خنور xanur (پارسی نو) **** فانکو آدینات 09163657861
عصعص . [ ع ُ ع ُ ] (ع اِ) گوشت باطن الیه ٔ گوسپند یا بن دم و استخوان دمغزه . (منتهی الارب ). استخوان مابین هر دو سرین قریب از مقعد. (غیاث ...
عصعص . [ ع ُ ص َ ع ِ / ع َ ع َ ] (ع اِ) عُصعُص است به معنی استخوان دنب . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به عُصعص شود.
دارة عسعس . [ رَ ت ُ ع َ ع َ ] (اِخ ) از آن خاندان جعفر بوده است . عسعس کوهی است دراز و سرخ . (معجم البلدان ).
اساس نامه . [ اَ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) ۞ قانونی که برای اداره ٔ یک مجمع یا مجلس تنظیم کنند.
حره ٔ عسعس . [ ح َرْ رَ ی ِ ع َ ع َ ] (اِخ ) موضعی است . (معجم البلدان ).
اساس الدین . [ اَ سُدْ دی ] (اِخ ) او راست : قرة فی الافتتاح که در آن مسائل مهمه را گرد آورده است بسال 868 هَ . ق . (کشف الظنون ).
ثنیة عثعث . [ ث َ نی ی َ ت ُ ع َ ع َ] (اِخ ) منسوب است به عثعث ، کوهکی قریب به مدینه .
اثاث البیت: رک. اثاث در همین واژه‌نامه. - اثاث البیت؛ رخت خانه. مبل. || همه‌ی مال (از شترو گوسپند و بنده و کالای خانه). کارفرمای خانه چون دیگ و تبر و ...
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۴ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.