گفتگو درباره واژه گزارش تخلف عسی نویسه گردانی: ʽSY عسی . ۞ [ ع َسا ] (ع اِ) شاخ خرما. (منتهی الارب ). بلح ، و آن را با شین معجمه نیز ضبط کرده اند. (از اقرب الموارد). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه واژه معنی عصی عصی . [ ع ِ صی ی ] (ع اِ) ج عَصا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به عصا شود. || استخوانهای بال . (منتهی الارب ). استخوانها که در جن... عصی عصی . [ ع ُ صی ی ] (ع اِ) ج ِ عَصا. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به عصا شود. اسی اسی . [ اَ سا ] (ع مص ) مداوات . معالجه . دوا کردن . درمان . علاج . (مؤید الفضلاء). دارو بر جراحت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || اندوه بردن . (... اسی اسی . [ اَس ْی ْ ] (ع مص ) گوشت گذاشتن برای کسی : اسیت له . (منتهی الارب ). اسی اسی . [ اَ سی ی ] (ع ص ) مداواشده . دواکرده . معالجه پذیرفته . مأسوّ. (منتهی الارب ). || پژمان . (نصاب الصبیان ) (غیاث ).اندوهگین . (غیاث ). مح... اسی اسی . [ اِ / اُ سا ] (ع اِ) ج ِ اِسوة و اُسوة. اسی اسی . [ اِ ] (اِخ ) ۞ نهری است که در جانب مشرق ایتالیا جریان دارد و از رشته ٔ جبال آپنن سرچشمه میگیرد و پس از طی ّ مسافت هفتاد هزار گز از ... آسی آسی . (ع ص ) غَمناک . حَزین . اندوهگین . || پشیمان . || بِجشک . پزشک . طبیب . مُعالج . پزشک ریشها و قرحه ها. جراح . ج ، اِساء، اُساة. آسی آسی . (ص نسبی ) منسوب به مملکت آس . از آس . رجوع به آسیان شود. آسی آسی . [ سا ] (ع ن تف ) غمگین تر. اندوهناکتر. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود