عصاب
نویسه گردانی:
ʽṢAB
عصاب . [ ع ِ ] (ع مص ) به پنجه گرفتن چیزی را. (منتهی الارب ). گرفتن . (از اقرب الموارد). عَصب . و رجوع به عصب شود. || فرض و واجب کردن : عصب اﷲ بکم کذا. (از اقرب الموارد). عَصب . و رجوع به عصب شود.
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
آس آب . (اِ مرکب ) آب آسیا. آسیای آبی .