اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

عصل

نویسه گردانی: ʽṢL
عصل . [ ع َ ] (ع مص ) خمیدن . (از منتهی الارب ). || کژ گردانیدن ، گویند: عصل العود؛ یعنی کژ گردانید چوب را،و اگر کجیش سرشتی باشد فعلش از باب سمع آید. (از منتهی الارب ). کژ گردانیدن . (از اقرب الموارد). || شاش کردن . (از ناظم الاطباء): عصل الصبی ؛ آن کودک ادرار و بول کرد. (از اقرب الموارد). آب تاختن .
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
عسل الحاج . [ ع َ س َ لُل ْ ] (ع اِ مرکب ) ترنجبین است . (فهرست مخزن الادویة). رجوع به ترنجبین شود.
عسل الرمث . [ ع َ س َ لُرْ رِ ] (ع اِ مرکب ) سپیدئی است مانند مروارید. (منتهی الارب ). چیزی است سپیدمانند جُمان و مروارید. (از اقرب الموارد). ...
عسل حاشا. [ ع َ س َ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عسلی که زنبور آن بر درخت حاشا نشسته باشد، و از ادویه ٔ تریاق اکبر است . و محرورین را مضر ا...
عسل القسب . [ ع َ س َ لُل ْ ق َ ] (ع اِ مرکب ) عسلی است که از خرمای خشک به طبخ و فشردن و به قوام آوردن بعمل آورند. (مخزن الادویة).
عسل القصب . [ ع َ س َ لُل ْق َ ص َ ] (ع اِ مرکب ) آب نیشکر. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویة). شکر. سکر. افشرده ٔ نیشکر. ماء قصب السکر. (...
عسل النحل . [ ع َ س َ لُن ْ ن َ ] (ع اِ مرکب ) شهد است ، که به هندی مده نامند. (فهرست مخزن الادویة). عسل زنبور عسل . عسل نحل . رجوع به عسل ...
عسل املج . [ ع َ س َ ل ِ اَ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عسل مربی به املج است . (از فهرست مخزن الادویة). و رجوع به املج شود.
عسل لبنی . [ ع َ س َ ل ِل ُ نا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) میعه ٔ سائله . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). عسل اللبنی . رجوع به عسل اللبنی شود.
عسل ماذی . [ ع َ س َ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عسل نحل .(مخزن الادویة). انگبین سفید. و رجوع به ماذی شود.
عسل مصفی . [ ع َ س َ ل ِ م ُ ص َف ْ فا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عسل موم گرفته ٔ صاف کرده . (ناظم الاطباء). عسلی که مومش را گرفته و تصفیه کرد...
« قبلی ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ صفحه ۱۱ از ۱۷ ۱۲ ۱۳ ۱۴ ۱۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.