عل
نویسه گردانی:
ʽL
عل . [ ع َل ْ ل ] (ع مص ) دوباره آب خوراندن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). دیگرباره شراب دادن . (تاج المصادر) (مصادر زوزنی ). || نیک رنگ دادن چرم را. (اقرب الموارد). || پیاپی زدن . (تاج المصادر) (اقرب الموارد). سئل تابعی عمن ضرب رجلاً فقتله ، فقال اذا عله ضرباً ففیه القود. (اقرب الموارد). || شتران را پیش از سیراب شدن بازگرداندن . || ماده شتر را صبح وظهر و شب دوشیدن . (ذیل اقرب الموارد). || دوباره آب خوردن . دوباره آشامیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). دیگرباره شراب خوردن . (تاج المصادر) (مصادر زوزنی ). || بیمار شدن . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۱۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
آل عبا. [ ل ِ ع َ ] (اِخ ) حضرت رسول اکرم و امیرالمؤمنین علی و فاطمه ٔ زهرا و حسن و حسین صلوات اﷲعلیهم . و از اینرو بایشان آل عبا گویند که ز...
آل کرت .[ ل ِ ک َ ] (اِخ ) طبقه ای از ملوک شرق ایران از نژاد غوریان که از 643 تا 791 هَ .ق . حکومت رانده اند و پای تخت آنان هرات بود. سرسلس...
آل لیث . [ ل ِ ل َ ] (اِخ ) صفاریان . نام سلسله ای از ملوک ایران . یعقوب بن لیث صفار مؤسس این دودمان در سال 224هَ .ق . سردار سپاه حاکم سی...
آل نصر. [ ل ِ ن َ ] (اِخ ) آل لخم . آل عمروبن عدی . ملوک حیره . مناذره . سلسله ای از امرای عرب که در عراق حکومت داشته از پادشاهان ایران اطا...
بری ال . [ ب َرْی ْ اِ ] (اِخ ) ( ساخته ٔ خدا) و آنرا در شعر بصورت بَریل بن موهب ال (یا موهبل )بن بَتعبن حاشد ذی مَرَع نیز خوانده اند. وی از مل...
نام روستایی در نزدیکی شهر ایلخچی
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.