عل
نویسه گردانی:
ʽL
عل . [ ع َل ل ] (ع ص ، اِ) کنه ٔ لاغر. || کنه ٔ فربه . از اضداد است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || مرد کلان سال و حقیر و نزار. (منتهی الارب ). || ریزه اندام از هر چیزی . || تکه ٔ بزرگ جثه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || مرد که صحبت زنان ، و محادثت با آنها را دوست دارد. (منتهی الارب ). || آنکه زنان را بسیار دیدار کند. (اقرب الموارد). || آنکه پوستش از بیماری ترنجیده باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، أعلال . || آنکه نیکی و خوبی ندارد. (ذیل اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
آل خاقان . [ ل ِ ] (اِخ ) رجوع به آل افراسیاب شود.
آل فاطمه . [ ل ِ طِ م َ ](اِخ ) اولاد رسول از نسل علی و فاطمه علیهماالسلام .
آل فرعون . [ ل ِ ف ِ ع َ ] (اِخ ) کسان فرعون .- مؤمن آل فرعون ؛ گویند از آل او تنها خِربیل یا شمعان نام ایمان داشت و ایمان خویش می نهفت . ...
آل عطاری . [ ع َطْ طا ] (اِ مرکب ، از اتباع ) آل و عطاری . آنچه پیله وران در قراء و قصبات از قبیل حنا و صابون و نخ و سوزن و نبات و جز آن گرد...
آل عمران . [ ل ِ ع ِ ] (اِخ ) نام سوره ٔ سیم از قرآن پس از بَقَرة و پیش از نساء و آن دویست آیت باشد و مدنی است . || موسی و هارون . (مجمل ا...
آل شیراز. [ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آل شیرازی . شراب سرخ یا نیم رنگ شیرازی .
آل صوفان . [ ل ِ ] (اِخ ) این نام را بعضی مترادف بنی صوفه دانسته و بشعری تازی از گفته ٔ اوس بن معزاءاستشهاد کرده اند، و برخی گفته اند که آل...
آل باوند. [ ل ِ وَ ] (اِخ ) باوندیه . سلسله ای از ملوک طبرستان که آخرین آنان به نام اسپهبد رستم بن شهریار به سال 416 هَ .ق . در جنگ با عل...
آل عثمان . [ ل ِ ع ُ ] (اِخ ) پادشاهان ترکیه که از سال 699 تا سال 1342 هَ .ق . در آسیای صغیر سلطنت داشته اند. مؤسس این سلسله که به نام ا...
آل مرداس . [ ل ِ م َ ] (اِخ ) سلسله ای از امرای عرب بنی کلاب که در حلب حکومت کرده اند (414-472 هَ .ق .) اسدالدوله ابوعلی صالح بن مرداس نخس...