علا
نویسه گردانی:
ʽLA
علا. [ ع َل ْ لا ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز دهستان علاء از بخش مرکزی شهرستان سمنان واقع در 9هزارگزی جنوب خاوری سمنان و 4 هزارگزی شمال راه شوسه ٔ سمنان به دامغان و 2 هزار و پانصد گزی ایستگاه میان دره . سکنه ٔ آن در حدود هزار تن . آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات آن غلات و پنبه و پسته و میوه و صیفی است . یک مناره از آثار قدیم دارد. شغل مردان زراعت و هیزم فروشی است . صنایع دستی زنان کرباس بافی میباشد. دارای راه فرعی و دبستان است . مزارع تقی آباد و حسین آباد که هر یک چند تن سکنه دارد و نیز مزارع غیرمسکونی بنام غیاث آباد و محمدآباد و احمدآباد و نوکلاته جزء این قصبه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
واژه های همانند
۶۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
علاء حضرمی . [ ع َ ءِ ح َ رَ ] (اِخ ) رجوع به علأبن حضرمی شود.
علاءالدین یکی از شخصیتهای داستانی هزار و یک شب است.[۱] یکی از معروف ترین داستانهای مرتبط با کتاب هزار و یک شب که گرچه بخشی از متن اصلی نیست. آنتوان ...
علاء سمنانی . [ع َ ءِ س ِ ] (اِخ ) رجوع به علاءالدوله ٔ سمنانی شود.
ابوسهل علا. [ اَ س َ ل ِ ؟ ] (اِخ ) رجوع به ص 531 تاریخ بیهقی چ ادیب شود.
علاء الحضرمی . [ ع َ ئُل ْ ح َ رَ ] (اِخ ) رجوع به علأبن حضرمی شود.
علاء الخلیلی . [ ع َ ئُل ْ خ َ ] (اِخ ) شیخ شمس الدین محمدبن ایوب زرعی خلیلی ، ملقب به علاء. در هفتم صفر سال 691 هَ . ق . متولد شد. وی استادی...
علاء الدنیا و الدین . [ ع َ ئُدْ دُن ْ وَدْ دی ] (ع اِ مرکب ) لقب احترام آمیزی است که برای کسانی نوشته میشد که لقب علاءالدین داشتند.
آلا. (فرانسوی ، حرف اضافه ) ۞ در کلماتی که از فرانسه در زبان ما داخل شده چون و مانند و مطابق باشد، چون : آلافرانک ، آلانگله ، آلاتورک ، آلاگ...
آلا. (ص ) آل . سرخ نیمرنگ . پشت گلی . و در فرهنگها بیت ذیل برای این معنی شاهد آمده است ، لیکن صریح در مدعا نیست : چو چشم ابر شد آلا و روی گل ...
آلا. (اِخ ) نام یکی از آبادیهای سقزکردستان و نام پیشین آن «ایلو» است . (فرهنگستان ).