اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علاءالدین

نویسه گردانی: ʽLAʼʼLDYN
علاءالدین . [ ع َ ئُدْ دی ] (اِخ ) (خواجه ...) از بزرگ زادگان خراسان بود و در وزارت سلطان ابوسعید بهادرخان مدت هشت ماه خواجه غیاث الدین محمد شرکت نمود و پس از آن مستوفی دیوان شد. و وقتی که امیرعبدالرزاق که اول ملوک سربدار است در قریه ٔ باشتین خروج کرد، خواجه علاءالدین محمد در مقام دفع او برآمدو در اثنای حرب شهید شد. (از دستورالوزراء ص 331).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
علأالدین حصکفی . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ ح َ ک َ ] (اِخ ) محمد. مفتی شام . او راست : افاضة الانوار علی اصول المنار، در شرح المنار نسفی ، الدر المختار...
علاءالدین طیبرس . [ ع َ ئُدْدی ن ِ طَ ب َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ الجندی النحوی . رجوع به طیبرس شود. و رجوع به اعلام زرکلی ج 3 ص 338 شود.
علاءالدین طیبغا. [ ع َ ئُدْ دی ن ِطَ ب َ ] (اِخ ) دوادار بکلیتی . رجوع به طیبغا شود.
علاءالدین شقانی . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ ش َق ْ قا ] (اِخ ) علی . وی چند سال در وزارت میرزا شاهرخ با خواجه غیاث الدین پیراحمد شریک بود، و نوبتی چ...
علاءالدین قوجوق . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) رجوع به علاءالدین بحری شود.
علاءالدین فارسی . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) علی بن بلبان . رجوع به علی ... شود.
علاءالدین فناری . [ع َ ئُدْ دی ن ِ ف َ ] (اِخ ) رجوع به علی فناری شود.
علاءالدین قاهری . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ هَِ ] (اِخ ) علی بن محمد اقیرس . رجوه به علی ... شود.
علاءالدین مردان . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ م َ ] (اِخ ) رجوع به علاءالدین خلجی شود.
علأالدین مصنفک . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ م ُ ص َن ْ ن َ ف َ ] (اِخ ) علی بن محمد شاهرودی . رجوع به علی مصنفک شود.
« قبلی ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ صفحه ۸ از ۱۲ ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.