علط
نویسه گردانی:
ʽLṬ
علط. [ ع َ ] (ع مص ) کسی را به بدی یاد کردن . || گردن شتر را داغ کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || علامت گذاشتن . (از اقرب الموارد). || تیرزدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِ) سیاهیی که زنان برای زینت به رخسار خود میکشند.(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || اثر داغ بر گردن شتر. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۵۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
علت قمی . [ ع ِل ْ ل َ ت ِق ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) وبا و طاعون ، که اکثر اوقات در قم واقع میشود. || علت ابنه ، بسبب نسبت مردم آن ناحیت...
دون و علت واژه های اربی است و پارسی جایگزین اینهاست:
بی روگا bi-rugã (بی+ واژه ی سنسکریت: روگا= علت)
بی رَپَسbi-rapas (بی + واژه ی سنسکریت: رپس= عل...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین، این است: نامیانت nãmyãnt (نام از سنسکریت: nâma= اسم؛ + یانت از سنسکریت: yântra= آلت) فانکو آدینات 0916365786...
آلت واژه ای عربی و دست پارسی است؛ پارسی جایگزین برای این ترکیب، این است: بازیچه bâzice (پارسی نو) ****فانکو آدینات 09163657861
علت غائی . [ ع ِل ْ ل َ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) غرض و مقصود صانع از صنعت خود. (از ناظم الاطباء). و آن محرک اول فعل است ، و در وجود ذهنی ...
علت قریب . [ ع ِل ْ ل َ ت ِ ق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) امری که خود بلاواسطه و بدون فاصله در وجود معلول مؤثر باشد. (از فرهنگ اصطلاحات فلس...
علت صوری . [ ع ِل ْ ل َ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) شکل و صورتی که صانع، چیزی را بدان ترکیب میسازد. (ناظم الاطباء). و رجوع به علت شود.
علت عادی . [ ع ِل ْ ل َ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) امری که برحسب عادت ، مؤثر در چیزی باشد، هرچند که از لحاظ حکم عقلی نتوان رابطه ٔ علیّت...
علت عالم . [ ع ِل ْ ل َ ت ِ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عقل اول . (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
علت مادی . [ ع ِل ْ ل َ ت ِ مادْ دی ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ماده ای که صنعت صانع بر آن تعلق میگیرد. (ناظم الاطباء). و آن جزء مقوم شی ٔ، و...