علط
نویسه گردانی:
ʽLṬ
علط. [ ع َ ] (ع مص ) کسی را به بدی یاد کردن . || گردن شتر را داغ کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || علامت گذاشتن . (از اقرب الموارد). || تیرزدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِ) سیاهیی که زنان برای زینت به رخسار خود میکشند.(منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || اثر داغ بر گردن شتر. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۵۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
آلت و تناسل واژه هایی عربی و نر پارسی می باشد و پارسی جایگزین، اينهاست: نرینگی narinegi، نیمور nimur، وسه vasse (پارسی نو)، آبار ãbâr، کیر kir (پهلوی)...
آلت و تناسل واژه هایی عربی و ماده پارسی است و جایگزین آنها این واژه هاست: مادگی mâdegi، کس kos (پارسی نو)، گبها gabhâ (سنسکریت: gabha)، باهاگ bâhâg (س...
ارسطو1 برای طراحی الگوی هستی، موضوعی به نام مابعدالطبیعه2 (متافیزیک) را مطرح کرد. او مابعدالطبیعه را چنین تعریف می کند: «علم به موجود از آن حیث که وجو...
ارسطو1 برای طراحی الگوی هستی، موضوعی به نام مابعدالطبیعه2 (متافیزیک) را مطرح کرد. او مابعدالطبیعه را چنین تعریف می کند: «علم به موجود از آن حیث که وجو...