اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علط

نویسه گردانی: ʽLṬ
علط. [ ع ُ ل ُ ] (ع ص ، اِ) بی مهار. || بی گردن بند. || بی نشان و داغ . || خر کوتاه . || ماده شتر درازبالا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ، أعلاط. || ج ِ عِلاط. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
علط. [ ع َ ] (ع مص ) کسی را به بدی یاد کردن . || گردن شتر را داغ کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || علامت گذاشتن ....
علط. [ ع ُل َ ] (ع ص ) بی مهار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ج ِ عُلطة. (از اقرب الموارد).
الط. [ اَ ل ُ ] (رومی ، اِ) بلغت رومی ریحانی است که او را سیسنبر گویند، و آن حشیشی باشد میان نعناع و پودینه ، فواق را نافع باشد. (برهان قاط...
الط. [ اَ ل َطط ](ع ص ) مرد دندان افتاده و کرم خورده دندان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه دندانهای او افتاده باشد یا فروریخته و بیخ آن بر ...
عالط. [ ل ِ ] (ع ص ) شاعر که سخنان را آراسته گرداند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
علت . [ ع َل ْ ل َ ] (ع اِ) هوو. ضرّة. (از اقرب الموارد). || آنچه بدان بهانه کنند. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || نیاز و حاجت . || ...
علت . [ ع ِل ْ ل َ ](ع اِ) بیماری . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : بسیار طبیبانند که میگویند فلان چیز نباید خوردن ، که از وی چنین علّت به...
انگیزه، مایه، چرایی، بهانه
(= آنچه یَماک (= سبب) نابودی یا پیدایش آک (= عیب) در چیزی یا پدید آمدن رویداد ناگواری می شود) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست: پِریل peril، روگا...
این واژه عربی است و آریایی جایگزین، اینهاست: جندر jandar (پارسی نو)، یانت yânt، یانتر yântar (سنسکریت: yântra) *** فانکو آدینات 09163657861
« قبلی صفحه ۱ از ۶ ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.