الط
نویسه گردانی:
ʼLṬ
الط. [ اَ ل َطط ](ع ص ) مرد دندان افتاده و کرم خورده دندان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه دندانهای او افتاده باشد یا فروریخته و بیخ آن بر جای مانده باشد. (از اقرب الموارد). آنکه دندانش از بیخ افتاده باشد. (مهذب الاسماء).
واژه های همانند
۵۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۹ ثانیه
الط. [ اَ ل ُ ] (رومی ، اِ) بلغت رومی ریحانی است که او را سیسنبر گویند، و آن حشیشی باشد میان نعناع و پودینه ، فواق را نافع باشد. (برهان قاط...
عالط. [ ل ِ ] (ع ص ) شاعر که سخنان را آراسته گرداند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
الت . [ اَ ] (ع اِ) بهتان . || (مص ) کم کردن حق کسی را. (منتهی الارب ). کم کردن . (مصادر زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (تاج المصادر بیهق...
علط. [ ع َ ] (ع مص ) کسی را به بدی یاد کردن . || گردن شتر را داغ کردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || علامت گذاشتن ....
علط. [ ع ُل َ ] (ع ص ) بی مهار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ج ِ عُلطة. (از اقرب الموارد).
علط. [ ع ُ ل ُ ] (ع ص ، اِ) بی مهار. || بی گردن بند. || بی نشان و داغ . || خر کوتاه . || ماده شتر درازبالا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموار...
آلت . [ ل َ ] (ع اِ) آله . واسطه ٔ میان فاعل و مفعول در رسیدن اثر، چون اره برای نجار. افزار. ابزار. دست افزار. (مهذب الاسماء). ساز کار. ساز. ...
آلت . [ ل َ ] (اِ) هر یک از قطعات چوب باریک تراشیده بدرازا با درز و شکاف که در در و پنجره و قاب سقف بکار برند چون فاصله ٔ میان دو صفحه یا...
علت . [ ع َل ْ ل َ ] (ع اِ) هوو. ضرّة. (از اقرب الموارد). || آنچه بدان بهانه کنند. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || نیاز و حاجت . || ...
علت . [ ع ِل ْ ل َ ](ع اِ) بیماری . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : بسیار طبیبانند که میگویند فلان چیز نباید خوردن ، که از وی چنین علّت به...