الت
نویسه گردانی:
ʼLT
الت . [ اَ ] (ع اِ) بهتان . || (مص ) کم کردن حق کسی را. (منتهی الارب ). کم کردن . (مصادر زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ). || بازداشت و بازگردانیدن او را. (منتهی الارب ). بازداشتن . (تاج المصادر بیهقی ). || سوگند دادن کسی را. (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). || خواستن سوگند از کسی . (منتهی الارب ). || طلب شهادت از کسی کردن تا او را بدان قوت شود. (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۵۴ مورد، زمان جستجو: ۱.۹۱ ثانیه
الط. [ اَ ل ُ ] (رومی ، اِ) بلغت رومی ریحانی است که او را سیسنبر گویند، و آن حشیشی باشد میان نعناع و پودینه ، فواق را نافع باشد. (برهان قاط...
الط. [ اَ ل َطط ](ع ص ) مرد دندان افتاده و کرم خورده دندان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه دندانهای او افتاده باشد یا فروریخته و بیخ آن بر ...
آلت . [ ل َ ] (ع اِ) آله . واسطه ٔ میان فاعل و مفعول در رسیدن اثر، چون اره برای نجار. افزار. ابزار. دست افزار. (مهذب الاسماء). ساز کار. ساز. ...
آلت . [ ل َ ] (اِ) هر یک از قطعات چوب باریک تراشیده بدرازا با درز و شکاف که در در و پنجره و قاب سقف بکار برند چون فاصله ٔ میان دو صفحه یا...
علت . [ ع َل ْ ل َ ] (ع اِ) هوو. ضرّة. (از اقرب الموارد). || آنچه بدان بهانه کنند. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || نیاز و حاجت . || ...
علت . [ ع ِل ْ ل َ ](ع اِ) بیماری . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : بسیار طبیبانند که میگویند فلان چیز نباید خوردن ، که از وی چنین علّت به...
انگیزه، مایه، چرایی، بهانه
این واژه عربی است و آریایی جایگزین، اینهاست: جندر jandar (پارسی نو)، یانت yânt، یانتر yântar (سنسکریت: yântra) *** فانکو آدینات 09163657861
(= آنچه یَماک (= سبب) نابودی یا پیدایش آک (= عیب) در چیزی یا پدید آمدن رویداد ناگواری می شود) این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
پِریل peril، روگا...
عالط. [ ل ِ ] (ع ص ) شاعر که سخنان را آراسته گرداند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).