اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

علوی

نویسه گردانی: ʽLWY
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تُرک شهرستان ملایر واقع در 33 هزارگزی شمال خاوری شهر ملایر و 21 هزارگزی خاور راه شوسه ٔ ملایر به همدان . ناحیه ایست جلگه ، و دارای آب و هوای معتدل و مالاریایی . سکنه ٔ آن 1088 تن است . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات ، انگور و صیفی است . اهالی به زراعت اشتغال دارند. صنایع دستی زنان قالی بافی است . راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۰ ثانیه
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) عباس بن سلطان عبدالرحمان علوی ، مکنی به ابوالفضل . او را مجموعه ایست . وفات وی در سال 1296 هَ . ق . بود. (از معجم ا...
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) عبدالرحمان بن ابراهیم بن اسماعیل بن عبداﷲبن عبدالرحمان بن محمدبن یوسف علوی یمانی زبیدی . رجوع به علوی زبیدی شود...
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) عبدالرحمان بن محمد یوسف بن عمربن علی بن ابی بکر علوی زبیدی یمانی حنفی ، ملقب به وجیه الدین . رجوع به علوی زبیدی ...
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) عبدالسلام بن عمر علوی حسنی . رجوع به علوی حسنی شود.
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) عبدالسلام الضریربن سلطان محمدبن عبداﷲبن اسماعیل علوی حسنی . رجوع به علوی حسنی شود.
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) عبدالصمدبن عبداﷲ علوی دامغانی ، ملقب به شمس الدین . رجوع به علوی دامغانی شود.
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) عبداﷲبن علی بن ابی المحاسن بن سعدبن مهدی علوی محمدی . رجوع به علوی محمدی شود.
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) عبیداﷲبن علی بن ابراهیم بن حسن بن عبیداﷲبن عباس علوی . وی فقیه بود و ابتدا در بغداد میزیست ، سپس به مصر رفت و در ...
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) علی بن حسن (یا حسین )، مکنی به ابوالقاسم . از منجمان و ریاضی دانان مشهور قرن چهارم هجری بود. رجوع به ابن أعلم د...
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) علی بن عبداﷲبن احمد علوی حنفی . ادیب مصری . رجوع به علوی حنفی شود.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۱۷ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ ۱۰ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.