علوی
نویسه گردانی:
ʽLWY
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تُرک شهرستان ملایر واقع در 33 هزارگزی شمال خاوری شهر ملایر و 21 هزارگزی خاور راه شوسه ٔ ملایر به همدان . ناحیه ایست جلگه ، و دارای آب و هوای معتدل و مالاریایی . سکنه ٔ آن 1088 تن است . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات ، انگور و صیفی است . اهالی به زراعت اشتغال دارند. صنایع دستی زنان قالی بافی است . راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
واژه های همانند
۱۷۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
علوی . [ع َ ل َ ] (اِخ ) علی بن عبداﷲبن علی بن عمر علوی طولقی جزائری حسنی خلوتی مالکی . رجوع به علوی طولقی شود.
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) عمربن علی بن ابی بکر علوی یمنی حنفی ، مکنی به ابوالخطاب . رجوع به علوی یمنی شود.
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) قاسم بن محمدبن هشام (یا هاشم ) مدائنی . از علمای ریاضی قرن سوم و چهارم هجری . رجوع به قاسم بن محمدبن هشام شود.
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن عمربن یحیی . لغوی و نحوی . رجوع به علوی حضرمی شود.
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) محمدبن حسین بن عبیداﷲبن حسین علوی شریف ، مکنی به ابوعبداﷲ. رجوع به علوی شریف شود.
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) محمدبن ظفربن محمدبن احمد علوی حسینی ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به علوی حسینی شود.
علوی .[ ع َ ل َ ] (اِخ ) محمدبن علی بن عبدالرحمان ، مکنی به ابوعبداﷲ. از فضلای قرن پنجم هجری بود. او راست : التعازی . (از معجم المؤلفین ج 1...
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) محمدطیب بن محمدصالح بن محمد عبداﷲ علوی مکی . رجوع به علوی مکی شود.
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) محمدمهدی . از مورخان بود که به سال 1315 هَ . ق . درگذشت . او راست : تاریخ طوس ، یا مشهد رضوی . (از معجم المؤلفین ج 1...
علوی . [ ع َ ل َ ] (اِخ ) میرزا حسین بن میرزا محسن . رجوع به علوی سبزواری شود.