گفتگو درباره واژه گزارش تخلف علی نویسه گردانی: ʽLY علی . [ ع َل ْی ْ ] (اِخ ) موضعی است در جبال هذیل . و در شعر امیةبن ابی عائذ آمده است : لمن الخیام بعلی فالاحراص فالسودتَین فمجمع الابواص .(از معجم البلدان ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۳.۶۵ ثانیه واژه معنی علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن قاسم بن محمد تجیبی مغربی ، مشهور به زقاق و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی زقاق شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن قاسم بن یونش اشبیلی ، مشهور به زقاق و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی اشبیلی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن قاسم اردبیلی خلیلی شافعی بطائحی ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به علاءالدین . رجوع به علی بطائحی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن قاسم حنش ذیبینی صنعانی . رجوع به علی حنش شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن قاسم خوافی سنجانی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی سنجانی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن قاسم رشیدی . رجوع به علی رشیدی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن قاسم زیتونی رومی حنفی . رجوع به علی زیتونی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن قاسم سعدی حلبی رامی . رجوع به علی رامی شود. علی علی . [ع َ ] (اِخ ) ابن قاسم طبری . رجوع به علی طبری شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن قاسم عباسی حنفی یمنی . رجوع به علی عباسی شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۱۰ ۱۱۱ ۱۱۲ ۱۱۳ ۱۱۴ صفحه ۱۱۵ از ۵۷۹ ۱۱۶ ۱۱۷ ۱۱۸ ۱۱۹ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود