علی
نویسه گردانی:
ʽLY
علی . [ ع ِل ْی ْ ] (ع مص ) بالای سقف برآمدن . (از منتهی الارب ). بالا رفتن و صعود کردن . (از تاج العروس ) (متن اللغة). عَلْی . عُلی ّ. رجوع به عَلْی وعُلی ّ شود. || (اِ) اشراف و اجله . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به عِلیة شود.
واژه های همانند
۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۹ ثانیه
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن علی بن عبداﷲبن احمد قزوینی ، ملقّب به تاج الدین و مکنّی به ابوتراب . رجوع به علی قزوینی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن علی بن محمدبن یوسف بن سلیمان بن عمرازدی ، مشهور به ابن استجی . رجوع به علی ازدی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن علی تستری بحرانی . رجوع به علی بحرانی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن علی زیدی . رجوع به علی زیدی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن علی موسوی . رجوع به علی موسوی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن علی نطوبسی قاهری ازهری ضریر مالکی ، مشهور به سنهوری و ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به ...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عمران قرشی مخزومی شیعی میمونی . مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی میمونی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عمرو، مکنّی به ابوالحسن . از علمای متقدم قرن پنجم هجری ، یعنی عصری که مافروخی در آن میزیست . و نام او در...
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن عیاش قیروانی مالکی عبیدلی . رجوع به علی عبیدلی شود.
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن مبارک مرزوی ، مکنّی به ابوالحسن ، رجوع به علی مرزوی شود.