گفتگو درباره واژه گزارش تخلف علی نویسه گردانی: ʽLY علی . [ ع ُ ] (اِ) ممال عُلی ̍ در فارسی . رجوع به عُلی ̍ شود : جمال حسن معالی ابوالحسن طاهرکه از ثری اثر قدر اوست تا به علی .ادیب صابر. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵,۷۸۶ مورد، زمان جستجو: ۲.۲۷ ثانیه واژه معنی علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مصطفی قیصری رومی حنفی ، مشهور به فردی . رجوع به علی فردی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مصطفی موستاری سکتواری ، ملقّب به علاءالدین و مشهور به علی دده و به شیخ التربة. رجوع به علی دده شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مصیصی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به مصیصی شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مُطلِب برقی . محدث بود. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مطیر. علی بن محمدبن ابی بکربن ابراهیم بن ابی القاسم بن عمربن احمدبن ابراهیم بن محمدبن عیسی بن مطیر حکمی یمنی شاف... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مطیر. علی بن محمدبن ابی بکربن مطیر، مشهور به ابن مطیر. رجوع به علی بن محمدبن ابی بکربن ... شود. علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مظفربن ابراهیم . و یا هدیةبن عمربن یزید کندی اسکندرانی وداعی دمشقی . متوفی در 716 هَ . ق . رجوع به علاءالدین (ابن ... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مظفربن علی بن حسن بن مسلمة، مکنّی به ابوالقاسم . ادیب و شاعر و نویسنده بود (455 تا 493 هَ . ق .) او را رسائلی است . (... علی علی .[ ع َ ] (اِخ ) ابن مظفربن مبارزالدین (شاه ...). وی یکی از چهار پسر شاه شرف الدین مظفر حاکم شیراز، و برادر کوچکتر شاه یحیی بود. (از حبیب ... علی علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن معاویةبن احمد ازدی مهلبی بصری شیعی (علی بلال ...)، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی مهلبی شود. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱۵۷ ۱۵۸ ۱۵۹ ۱۶۰ ۱۶۱ صفحه ۱۶۲ از ۵۷۹ ۱۶۳ ۱۶۴ ۱۶۵ ۱۶۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود